گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هفتم
( قالُوا یا صالِحُ قَدْ کُنْتَ فِینا مَرْجُ  وا قَبْلَ هذا أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا وَ إِنَّنا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ مُرِیبٍ ( 62
گفتند قوم صالح بآن حضرت در جواب دعوت او که بتحقیق ما پیش از این دعوت امیدوار بتو بودیم یعنی الان مأیوس شدیم آیا ما






را منع و نهی میکنی از پرستش بتهایی که آباء و اجداد ما سالهاي دراز میپرستیدند و بدرستی که ما در شک هستیم از آنچه ما را
دعوت میکنی بآن در ریب و شبهه هستیم.
قالوا مشرکین از قوم یا صالح اي کسی که دین تازه بر ما اختراع میکنی قَدْ کُنْتَ فِینا مَرْجُ  وا قَبْلَ هذا ما تو را گمان میکردیم آدم
خوبی هستی داراي اخلاق خوب و اعمال حسنه نمیدانستیم که تو چه اندازه پست هستی که با خدایان ما طرف شدهاي.
أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا کارت بجایی رسیده که ما را نهی میکنی از آن خدایانی که ابا عن جدّ عبادت آنها را میکردند مگر
پدران ما عاقل و دانشمند نبودند و این خدایان را پرستش نمیکردند چگونه ما دست از دین آبائی و اجدادي خود برداریم و بقول
یک نفر دین جدیدي اتخاذ کنیم. ص: 79
وَ إِنَّنا لَفِی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ و حال آنکه مدرکی و دلیلی بر صدق دعوي خود نداري و ما احتمال کذب در تو میدهیم مریب
ریب شک بیجا است یعنی جایی که نباید شک آورد کسی شک کند ما چگونه دست از دین محکم خود برداریم و این همه
خدایان را کنار گذاریم و فقط بیک خدا بگرویم ابدا این کار عقلایی نیست و اینجا جاي شک نیست.
[سوره هود ( 11 ): آیه 63 ] .... ص : 79
( قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَۀً فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ فَما تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ ( 63
فرمود اي قوم من آیا مشاهده میکنید و درك مینمائید که اگر بوده باشم بر بیّنه و دلیل و معجزه از جانب پروردگارم و آمده باشد
مرا از طرف او رحمت و تفضلی پس کیست مرا یاري کند از عذاب الهی اگر مخالفت او را کنم و عصیان اوامر او را بنمایم پس
شما قوم بر من زیاد نمیکنید غیر از خسران و زیان را قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ رؤیت در اینجا بمعنی بصیرت قلب است که درك و تعقل و
تدبر و تأمل و تفکر باشد که إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ رَبِّی بینۀ بر حسب معنی حقیّت چیزي را گویند که مدعی را واضح و روشن کند
و مورث قطع و یقین گردد و در مقام خود ادله قطعیه را بر هشت قسم بیان کردهایم عقل مستقل و عقل غیر مستقل و نصّ قرآن و
نصّ خبر متواتر و نصّ خبر محفوف بقرائن قطعیه و اجماع قطعی و ضرورت دین و ضرورت مذهب هر کدام بجاي خود و مسئله
صفحه 57 از 220
اثبات نبوت خاصه بحکم عقل غیر مستقل است زیرا بعد از دعوي نبوت و و جدان جمیع شرائط نبوت و فقدان موانع که در مجلد
اول کلم الطیب در باب نبوت عامه بیان کردهایم اگر اقامه معجزه یا اخبار نبی ثابت النبوة یا وصی ثابت الوصایۀ یا أطیب البیان فی
تفسیر القرآن، ج 7، ص: 80
معصوم ثابت العصمۀ بر طبق دعوي او شد عقل حکم میکند بوجوب قبول و تصدیق و ایمان بآن و حجت بر امت تمام میشود و راه
عذر منقطع میگردد.
وَ آتانِی مِنْهُ رَحْمَ ۀً که او مرا باین مقام رسالت انتخاب فرموده پس از تفضلات باز توقع دارید که من دست از دعوت خود بردارم و
شما را واگذارم که در شرك و معاصی فرو روید و خود را مورد غضب الهی در آورم.
فَمَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ کدام یک از شما میتوانید که مرا از عذاب الهی نجات دهید إِنْ عَصَیْتُهُ اگر معصیت و نافرمانی او کنم بعلاوه از
اینکه نمیتوانید مرا یاري کنید فَما تَزِیدُونَنِی غَیْرَ تَخْسِیرٍ زیرا مضافا بمعصیت خود گناهان شما هم پاي من نوشته میشود و در
عقوبتهاي شما هم شرکت دارم.
[سوره هود ( 11 ): آیه 64 ] .... ص : 80
( وَ یا قَوْمِ هذِهِ ناقَۀُ اللَّهِ لَکُمْ آیَۀً فَذَرُوها تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذابٌ قَرِیبٌ ( 64
و اي قوم من اگر مطالبه بیّنه و معجزه میکنید این ناقه الهیه است که بقدرت او از دل سنگ خارج شده از براي شما آیت و معجزه
است پس واگذارید او را که بخورد در زمین خدا هر چه بخواهد و باو اذیتی و ناراحتی وارد نکنید پس میگیرد شما را عذاب
نزدیک.
وَ یا قَوْمِ بینۀ و معجزه من و دلیل بر صدق دعواي من هذِهِ ناقَۀُ اللَّهِ اضافه باللّه براي این است که بر خلاف طبیعت از دل سنگ بیرون
آمده با آن عظمت و بزرگی او که از شیر او تمام قوم را کفایت میکرد و یک روز آب سهم او بود و یک روز سهم قوم لکم آیۀ
معجزه واضحه ظاهره و بدون فحل و مضی مدت حمل بفوري بچه آورد که فصیلش باشد پس از این حجۀ بالغه فَذَرُوها أطیب البیان
فی تفسیر القرآن، ج 7، ص: 81
تَأْکُلْ فِی أَرْضِ اللَّهِ
کسی نگوید این حاصل و کشت و زرع من است و او را منع کند تمام از خداوند است و براي او مباح است حتی آب که یک روز
. مختص باو است و یک روز براي قوم است چنانچه میفرماید قالَ هذِهِ ناقَۀٌ لَها شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ شعراء آیه 155
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ اذیتی باو نکنید که او را بکشید یا بفصیل و بچه او آسیبی برسانید که اگر چنین کردید فَیَأْخُذَکُمْ عَذابٌ قَرِیبٌ که
سه روز بیشتر مهلت ندارید که تمام هلاك میشوید چنانچه میفرماید.
[سوره هود ( 11 ): آیه 65 ] .... ص : 81
( فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِی دارِکُمْ ثَلاثَۀَ أَیَّامٍ ذلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ ( 65
پس قوم پی کردند ناقه صالح را پس فرمود در خانه خود سه روز بیشتر زندگانی نخواهید کرد و این وعده منجز است که تخلف
پذیر نیست.
فَعَقَرُوها اولا قوم مقابل چشمش فصیل آن را کشتند پس از آن دستها و پاهاي او را قطع کردند که بمعناي عقر است و در اخبار
دارد که در حق سه نفر از معصومین که یاد از ناقه صالح کردند یکی حضرت صدیقه طاهره سلام اللَّه علیها سیّد بحر العلوم قدس
سره میفرماید از زبان جده خود فاطمه
صفحه 58 از 220
ما کان ناقۀ صالح و فصیلها بالفضل عند اللَّه الا دونی
و یکی حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام پس از شهادت طفل رضیع خود عرض کرد
یا رب لا یکون اهون الیک من فصیل
و یکی حضرت هادي علیه السّلام روزي که متوکل ملعون حضرت را پیاده در رکاب خود حرکت داد فرمود شصت پاي من نزد
خدا افضل است از ناقه صالح که گفتند پس از سه روز متوکل را قطعه قطعه کردند براي جسارتی که بصدیقه طاهره سلام اللَّه علیها
، کرده بود یعنی تقلید فاطمه را در آورده بود پسرش نوشت بر حضرت هادي بعنوان گم نامی أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 7
ص: 82
که اگر پسري دید پدرش همچه جسارتی کرده بدختر رسول اللَّه تکلیف او چیست جواب مرقوم فرمود باید او را بکشد لکن عمر
خودش کوتاه میشود او یک دسته اتراك را برداشت بر سر بستر متوکل شبانه ریختند و او را قطعه قطعه کردند فَقالَ تَمَتَّعُوا فِی
دارِکُمْ ثَلاثَۀَ أَیَّامٍ فقط سه روز زنده بودند و این هم براي این بود که حضرت صالح و مؤمنین از میان قوم خارج شوند.
ذلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْ ذُوبٍ چون وعده عذاب که مسمی بوعید است قابل تخلف هست چنانچه بر قوم یونس شد و عصات شیعه هم
امیدوار بعفو و مغفرت الهی دارند لذا میفرماید این وعده غیر قابل تخلف است براي اینکه رجاء تخلف فقط بر اهل ایمان است و
قوم صالح رجاء ایمان در حق آنها نبود که رجاء تخلف باشد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 66 ] .... ص : 82
( فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَۀٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْيِ یَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِیزُ ( 66
پس موقعی که آمد امر ما باهلاك قوم نجات دادیم صالح و کسانی که باو ایمان آورده بودند برحمت و تفضل از جانب ما و از
خفّت و ذلّت همچه روزي محققا پروردگار تو آن خداي صاحب قوّت و قدرت است هر چه اراده فرماید تحقق پیدا میکند.
فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا امر الهی تقدیر و اراده و مشیّت او بر هلاکت قوم تعلق گرفت اولا نَجَّیْنا صالِحاً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ که وحی شد و امریه
صادر شد که از میان قوم بیرون روند که عذاب الهی دامنگیر آنها نشود بِرَحْمَۀٍ مِنَّا و نجات آنها بواسطه قابلیت آنها بود که مشمول
رحمت الهی واقع شوند بواسطه ایمان، و در اینجا متعلق نجات بواسطه وضوحش تقدیر شده یعنی من امرنا که أطیب البیان فی تفسیر
القرآن، ج 7، ص: 83
اهلاك قوم باشد از این جهت عطف فرموده وَ مِنْ خِزْيِ یَوْمِئِذٍ یعنی از خفّت و ذلّت و بیاعتنایی هم آنها را در آن روز نجات
دادیم.
إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِیزُ قوّت بمعنی توانایی است یعنی هیچ امري براي او مشکل نیست و قریب المعنی است با قدرت غایۀ الامر
قوت مقابل ضعف است و قدرت مقابل عجز و ضعف و عجز متلازمین هستند چنانچه قوّه و قدرت هم متلازمین هستند إِنَّ اللَّهَ هُوَ
الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ الذاریات آیه 58 إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ قَدِیرٌ نحل آیه 72 ، و عزّت قریب المعنی است با عظمت و رفعت، عزت مقابل
ذلت است و عظمت مقابل حقارت، و رفعت مقابل وضع است و تمام قریب المعنی است.
[سوره هود ( 11 ): آیه 67 ] .... ص : 83
( وَ أَخَذَ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَۀُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ ( 67
و گرفت کسانی را که ظلم کردند صداي مهلک مهیب پس صبح کردند در منازل خود برو در افتادگان یا بزانو در آمدگان.
وَ أَخَ ذَ فاعل اخذ الصیحۀ است و مفعول آن الَّذِینَ ظَلَمُوا و اینها داراي هر سه قسم ظلم هستند: 1- شرك که میفرماید إِنَّ الشِّرْكَ
صفحه 59 از 220
-3 . 2- ظلم بغیر که بحضرت صالح و مؤمنین ظلم کردند وَ مَنْ یَظْلِمْ مِنْکُمْ نُذِقْهُ عَذاباً کَبِیراً فرقان آیه 21 ، لَظُلْمٌ عَظِیمٌ لقمان آیه 12
ظلم بنفس که ایمان نیاوردند و طغیان و سرکشی و پی کردن ناقه و مخالفت نمودن.
الصیحۀ صداي مهیب است که دفعۀ ارواح از قوالب خود تهی میشود و هلاك میشوند و این صیحه یا بایجاد حق است در هوا
چنانچه تکلم با موسی علیه السّلام در طور و با رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم ایجاد کلام بوده یا بنفخ ملک است اسرافیل یا
جبرئیل چنانچه میفرماید وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَ َ ص عِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْري فَإِذا هُمْ قِیامٌ
یَنْظُرُونَ زمر آیه 68 . ص: 84
. اشکال- در اینجا اخذ مذکر ذکر شده و در سوره عنکبوت مؤنث ذکر شده وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّیْحَۀُ آیه 39
جواب- جائز الوجهین است و در قرآن موارد زیادي از این قبیل داریم.
فَأَصْ بَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ تعبیر به فاصبحوا مراد این نیست که صبح چنین شدند با اینکه صیحه در شب واقع شده بلکه مراد
اینست که در صبح چنین بودند و بمجرد صیحه چنین شدند، و جاثم بعضی گفتند برو در افتاده و بعضی گفتند بزانو افتاده و هر چه
بوده روح از بدن خارج شده و خشک شدند و روي زمین افتادند و البته کسی که بیفتد برو میافتد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 68 ] .... ص : 84
( کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها أَلا إِنَّ ثَمُودَ کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ ( 68
مثل اینکه اصلا نبودند در آن منازل آگاه باشید محققا ثمود کافر شدند پروردگار خود را آگاه باشید دوري و بعد از رحمت الهی
ثمود راست.
کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها غنی دارایی است لم یغنوا عدم و جدان است ضمیر فیها راجع بدیار است گویا اینها مثل اینکه نه داري بوده و نه
ساکن دار زیرا بکلی آثار آنها منهدم شد و عمارات ویران گردید بقول آن لر که گفت نه خانی آمده و نه خانی رفته فقط اجساد
گندیده متعفّن آنها که نشانه خزي و عذاب است باقی مانده.
أَلا إِنَّ ثَمُودَ قوم صالح کَفَرُوا رَبَّهُمْ بدتر از شرك زیرا که منکر خدا شدند الا بعدا از خدا و از رسول و دین و اخلاق و اعمال
صالحه و رحمت و فضل الهی لثمود قوم صالح.
ص: 85
[سوره هود ( 11 ): آیه 69 ] .... ص : 85
( وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْري قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ ( 69
و هر آینه بتحقیق آمدند فرستادگان ما ابراهیم را ببشارت گفتند سلام ابراهیم هم در جواب آنها گفت سلام پس تأمل نکرد یعنی
فورا رفت تا اینکه آمد با گوساله بریان کرده.
وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا رسل الهی ملائکه بودند که مأمور شدند بهلاکت قوم لوط بعضی گفتند سه ملک بودند جبرئیل که موکل وحی
است و میکائیل که موکل ارزاق است و اسرافیل که صاحب صور است، و بعضی گفتند چهار ملک بودند و بعضی گفتند نه ملک
و اینها بصورت بشریت آمدند نزد ابراهیم نظر به اینکه ابراهیم بسن کهولت رسیده بود و زوجه او ساره هم عقیم بود یعنی نزد او
آمدند آنها ابتداء خدمت ابراهیم بالبشري که ابراهیم را بشارت دهند بعضی گفتند بشارت باهلاك قوم لوط بعضی گفتند بشارت
بفرزندش اسحق از ساره و پس از اسحق بیعقوب فرزند اسحق، و بعضی گفتند باسماعیل از هاجر و این احتمال اقرب است از
جهاتی: 1- اینکه بشارت باسحاق و یعقوب بساره دادند نه بابراهیم چنانچه در دو آیه بعد میآید. 2- اینکه اسماعیل قبل از اسحاق
صفحه 60 از 220
متولد شد و لذا رشک برد ساره بهاجر و ابراهیم مأمور شد که هاجر و اسماعیل را ببرد مکه.
3 آنکه بر طبق این احتمال خبر از ائمه علیهم السلام داریم.
قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ معنی این نیست که کلمه سلام گفته باشند بلکه اینست که سلام کردند البته بیکی از صیغ سلام: السلام
علیک، سلام علیک، السلام علیکم، سلام علیکم و حضرت ابراهیم نفرمود سلام بلکه جواب سلام آنها را داد یا بیکی از این صیغ
اربعۀ یا بتقدیم علیک یا علیکم السلام چنانچه میفرماید ص: 86
. وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّۀٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها نساء آیه 88
و از براي سلام چهار معنی کردند: 1- از اسامی الهیه است هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ
الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ الایۀ حشر آیه 23 بمعنی سلامتی از عیوب و نواقص و در اینجا بمعنی اینکه خداوند شما را مورد تفضلات خود قرار
دهد.
-2 بمعنی دعاء خدا شما را سالم نگه دارد.
-3 بمعنی وعد یعنی من خیال سویی ندارم از دست من سالم هستید.
-4 بمعنی شکر که بحمد اللَّه شما سلامت هستید که در واقع اخبار است.
فَما لَبِثَ یعنی حضرت ابراهیم درنگ نکرد و بفوري رفت أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ چون بسیار مهمان دوست بود حتی گفتند بدون
مهمان چیز تناول نمیکرد.
و حنیذ بمعنی مشوي یعنی بریان شده چون اینها بصورت بشریت با جمال بسیار زیبا بودند حضرت ابراهیم علیه السّلام بعنوان ضیف
تلقی کرد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 70 ] .... ص : 86
( فَلَمَّا رَأي أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَۀً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمِ لُوطٍ ( 70
پس چون که دید حضرت ابراهیم که اینها دست نبردند رو بعجل و تناول نکردند بدش آمد از آنها و خوف پیدا کرد که اینها خیال
سویی نسبت باو دارند اینها گفتند مترس ما ملائکه هستیم که خداوند ما را فرستاده براي هلاك قوم لوط فَلَمَّا رَأي أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ
إِلَیْهِ نظر به اینکه ملائکه و لو صورت جسمانیه دارند لکن بدون ماده جسمانی است مثل صورت برزخیه و غالب مثالی و مثل
افلاطونی لذا در تعریف ملک گفتند (الملک جسم نوري یتشکل باشکال مختلفۀ) ص: 87
حتی الانبیاء و الاولیاء سوي الکلب و الخنزیر، و الجنّ جسم ناري یتشکل باشکال مختلفه حتی الکلب و الخنزیر سوي الانبیاء و
الاولیاء) و چون ماده ندارند مأکولات مادیه هم ندارند مثل عجل حنیذ و نحوه.
نَکِرَهُمْ یعنی بد بین شد بآنها و خوش نداشت چون نمیدانست آنها ملک هستند و توهّم اینکه بشرند وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَۀً اوجس
خیال قلبی است که اضمار کند و اظهار نکند و منشأ خوف ابراهیم چه بوده یا اینکه آمدهاند اذیتی باو یا بقوم او و بستگان باو
برسانند یا قصد ذهاب مال او را دارند یا خیال سوء دیگري.
قالُوا لا تَخَفْ آنها هم حسّ کردند که حالت خوفی در ابراهیم ایجاد شد و او را بد آمد گفتند واهمه نداشته باش إِنَّا أُرْسِلْنا ما را
خداوند فرستاده ملائکه هستیم لذا از طعام شما میل نکردیم، این کلمه براي اعتذار اکل طعام بود إِلی قَوْمِ لُوطٍ این جمله براي رفع
خوف که منظور ما هلاکت قوم لوط است که اینها علاوه از کفر و عدم ایمان مرتکب اعمال قبیحه و فحشاء و منکرات بسیاري
بودند که اعظم آنها لواط بود که بسیاري از آیات بیان فرموده که سابقه نداشته و منشأ این بود که گفتند مرکز آنها در معبر قافله
بود و اینها خوش نداشتند شیطان بصورت پیر مردي آمد گفت اگر مایل هستید که طریق قافله را تغییر دهید هر که وارد شهر شما
صفحه 61 از 220
شد با او این عمل را انجام دهید عاجز شوند و طریق دیگري اتخاذ کنند سپس شیطان بصورت جوان خوش سیما وارد شد با او این
عمل را انجام دادند و بسیار لذت بردند لذا کم کم رواج پیدا کرد حتی در مجالس و طرق و از اعمال قبیحه آنها اخراج ضرطه بود
در مجالس و محافل که در خبر از حضرت رضا علیه السّلام و در تفسیر قمی این آیه که میفرماید وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ
عنکبوت آیه 28 ، تفسیر باین فرموده و ما از این خبر و از آیه شریفه ص: 88
إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِي الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ نحل آیه 92 ، ترتیب یک صغري و کبري میدهیم:
(الضرطۀ فی المجالس منکر بدلیل الخبر و کلّ منکر منهیّ عنه بدلیل الایۀ فالضرطۀ منهی عنه) و با بعض اساتید خود عرض کردم
بسیار تحسین کردند.
و دیگر از اعمال آنها در خبر از حضرت باقر علیه السّلام در برهان روایت کرده فرمود
(ان حلّ الازار فی الصلاة و الحذف بالحصی و مضغ الکبد فی المجالس و علی ظهر الطریق من عمل قوم لوط)
و دیگر از اعمال آنها بمقتضی بعض الاخبار قمار و ضرب آلات ساز بوده و امروز تمام اینها در جامعه مسلمین رواج بسزا دارد
[سوره هود ( 11 ): آیه 71 ] .... ص : 88
( وَ امْرَأَتُهُ قائِمَۀٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ ( 71
و عیال ابراهیم ساره ایستاده بود پس تبسم کرد و خندید پس بشارت دادیم او را باسحاق و بعد از اسحق یعقوب.
وَ امْرَأَتُهُ قائِمَۀٌ گفتند قیام در خدمت میهمانها و بعضی گفتند ایستاده بود مکالمات ابراهیم و ملائکه را استماع مینمود فضحکت و
سبب ضحک او ظاهرا این بوده که آنهم موقعی که دید که اینها دست رو بطعام دراز نکردند خوف پیدا کرد بر شوهرش پس از
آنکه فهمید که ملائکه هستند و بر اهلاك قوم لوط نازل شدهاند بسیار خوشحال و فرحناك شد و از شدّت فرح خندید.
فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ استفاده میشود که مأموریت ملائکه فقط براي اهلاك قوم لوط نبوده و الا احتیاج بآمدن نزد ابراهیم نبود بلکه سه
امر را مأمور بودند یکی بشارت بابراهیم در فرزندش اسمعیل از هاجر، دیگر بشارت بساره در مورد اسحق، دیگر اهلاك قوم لوط وَ
مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ یعنی از اسحق یعقوب فرزند او بوجود میآید چون یعقوب هم درك زمان ابراهیم و ساره جد و جده خود را
ص: 89
نمود که از نسل او انبیاء بنی اسرائیل بوجود میآیند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 72 ] .... ص : 89
( قالَتْ یا وَیْلَتی أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ ( 72
ساره گفت اي واي بر من آیا من زایش میکنم و حال آنکه پیره زن هستم و این شوهر من پیر مرد شده محققا هر آینه چیز عجیب
است.
نظر به اینکه ساره در زمان جوانی عقیم بود و اولاد نمیآورد چه رسد در سن پیري که گفتند نود و هشت سال یا نود و نه سال از سن
او گذشته بود و چون خداوند قبلا بابراهیم اسماعیل را عطا فرمود از هاجر، ساره بسیار غمنده شد و تقاضا کرد از ابراهیم که هاجر
را ببرد جایی که بسیار دور باشد که نزد او نباشند و حضرت ابراهیم علیه السّلام مأمور شد که تقاضاي او را اجابت فرماید آنها را در
جنب کعبه معظمه که شرحش در سوره و الصافات بیان شده و در سوره ابراهیم و اختلافی بین مسلمین و یهود است که اسماعیل
مقدم بوده یا اسحق و شواهدي از قرآن بر تقدم اسمعیل داریم یکی در مقام وصایاي یعقوب که میفرماید بابناء خود إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما
تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ الایۀ بقره آیه 127 ، و یکی در مقام دعاء ابراهیم و
صفحه 62 از 220
شکر گذاري او) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ ابراهیم آیه 31 ، و غیر اینها و اخبار ائمه اطهار [ع قالَتْ یا
وَیْلَتی از روي تعجب که نمیشود زن عقیم فرسوده مسنّه زایش کند گفت واي بر من أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ چگونه میشود این امر تحقق
پیدا کند با اینکه بر حسب عادت محال است.
وَ هذا بَعْلِی شَیْخاً و شوهرم هم قواي بدنیهاش از دست رفته و قواي او کاسته شده بالاخص قوه تولید و تناسل انّ هذا که از دو طرف
مانع موجود است لَشَیْءٌ عَجِیبٌ بسیار مورد تعجب است.
ص: 90
[سوره هود ( 11 ): آیه 73 ] .... ص : 90
( قالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ ( 73
گفتند ملائکه رسل اللَّه خطاب بساره آیا تعجب میکنی از کار الهی و حال آنکه رحمت الهی و برکات او پی در پی بر شماها که
اهل البیت خلیل اللَّه هستید میبارد محققا خداوند حمید است بلکه حمد مختص باو است و مجید است تمام خوبیها را داراست باید
او را بخوبی یاد کرد.
قالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ با اینکه قدرت کامله الهیه بهمه چیز تعلق میگیرد هم قادر است بتواند اسباب ایجاد کند و بر وفق طبیعت و
هم بدون اسباب و بر خلاف طبیعت مثل خلقت آدم و عیسی علیهما السلام و مثل خلقت جمیع افراد فرداي قیامت از خاك و عود
ارواح و مثل معجزات صادره بدست انبیاء و هزارها امر دیگر.
رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ مخصوصا نسبت بحضرت ابراهیم که آتش براي او گلستان شود و یک نفر موحّد را در میان
این همه مشرك حتی عموي خود عظمت و شوکت دهد و مکنت و ثروت عنایت کند.
اشکال- شما شیعیان در آیه شریفه تطهیر میگویید زوجات نبی داخل در اهل البیت نیستند با اینکه در این آیه صریحا ساره را از
اهل البیت قرار داده جواب- اهل البیت مجرد انتساب نسبی یا سببی نیست بلکه باید در عقیده و اخلاق و اعمال موافق با ربّ البیت
باشند جایی که در حق پسر نوح که بلا واسطه از صلب او خارج شده بفرماید إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ که شرحش
گذشت و پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم در حق سلمان فارسی عجمی بفرماید
(السلمان منّا اهل البیت)
ملاك اهلیت دست میآید پس چگونه میتوان عایشه را جزو اهل بیت شمرد ص: 91
و آیه تطهیر را در آیات زوجات قرار داد شما اهل تسنن اگر هزار عیب او را مستور کنید و منکر شوید جنگ جمل را نمیتوانید
انکار کنید با اینکه بعقیده خودتان علی علیه السّلام خلیفه چهارم پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بوده و شما مالک بن نویره و
اصحابش را که فقط زکاة را بعمّال ابی بکر ندادند اهل ردّه میدانید و قتل و اسیري آنها را جایز میدانید و عایشه که با خلیفه رسول
اللَّه چنگ کرد ام المؤمنین و افضل از صدیقه طاهره میپندارید با اینکه ساره قطع نظر از زوجیت دختر عموي ابراهیم بود دلیل نیست
بر اینکه زوجه جزو اهل البیت باشد؟
إِنَّهُ حَمِیدٌ در اول سوره حمد معناي حمد و مدح و شکر و وجه اختصاص حمد بخدا و سایر خصوصیات آن را بیان کردهایم مجید
گفتند بمعنی کریم است که قبل از استحقاق مبتدء بنعم است تفضلا
(کلّ نعمک ابتداء)
(یا مبتدء بالنعم قبل استحقاقها).
[سوره هود ( 11 ): آیه 74 ] .... ص : 91
صفحه 63 از 220
[سوره هود ( 11 ): آیه 74 ] .... ص : 91
( فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْري یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ ( 74
پس چون بر طرف شد از ابراهیم ترس و آمد او را بشارت مجادله میکرد با ما درباره قوم لوط فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِیمَ الرَّوْعُ اشاره بما
قبل است که فرمود وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَۀً و وجه ذهاب خوف معرفت به اینکه اینها ملائکه و رسل الهی هستند و براي اهلاك قوم
لوط آمدهاند وَ جاءَتْهُ الْبُشْري بشارت باسماعیل و اسحاق یُجادِلُنا فِی قَوْمِ لُوطٍ مجادله محاجه و مخاصمه است که دو نفر در مقام
مباحثه اقامه حجت میکنند بر یکدیگر یعنی در مقابل دلیل طرف اقامه دلیل میکند بر بطلان دلیل آن و بالعکس و این مجادله یعنی
اقامه دلیل اگر بر اثبات حقی یا ابطال باطلی باشد حسن است چنانچه میفرماید وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ أطیب البیان فی تفسیر
القرآن، ج 7، ص: 92
نحل آیه 136 ، و اگر بر ابطال حقّی یا اثبات باطلی باشد حرام و قبیح است چنانچه میفرماید وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ مؤمن
آیه 5، و اگر براي کشف مطلب باشد و دست آوردن حق مطلب را مثل ان قلت، قلت در کتب علماء و اشکال و دفع و سؤال و
جواب حسن است و مجادله حضرت ابراهیم [ع از این باب بود زیرا در اخبار دارد که پس از خبر دادن ابراهیم را بهلاکت قوم لوط
از ملائکه پرسید که اگر میان آنها پنجاه نفر مؤمن باشند هلاك میکنید گفتند نه اگر چهل نفر نه و هکذا کم کرد تا رسید بیک نفر
گفتند نه قالَ إِنَّ فِیها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیها لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ کانَتْ مِنَ الْغابِرِینَ عنکبوت آیه 31 ، و غرض ابراهیم از
این مجادله این بود که بلکه بشود خداوند دفع عذاب از آنها بکند چون رءوف و رحیم و عطوف بود و میخواست دفع عذاب از
آنها بشود بامید اینکه بلکه هدایت شوند و ایمان آورند و رستگار و سعادتمند شوند
[سوره هود ( 11 ): آیه 75 ] .... ص : 92
( إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّاهٌ مُنِیبٌ ( 75
محققا ابراهیم هر آینه بردبار آه کشنده بازگشت کننده است.
إِنَّ إِبْراهِیمَ لَحَلِیمٌ حلم صفت حمیده است که انسان در ناملایمات خودداري کند و در مقام تلافی بر نیاید و بر خود هموار کند هر
ناگواري را و از این جهت ابراهیم طالب بود بلکه بشود رفع عذاب از قوم لوط بشود و این صفت حمیده مخصوصا در انبیاء و اولیاء
و علماء بیشتر اهمیت دارد زیرا اگر نباشد نمیتوانند تحمل شدائد و آزارهاي قوم را بکنند و از مقصد هدایت باز میمانند.
اوّاه تضرع و تخشع در پیشگاه الهی است بناله و گریه و انین و حنین و بکاء و در اینجا دل سوزي براي قوم لوط است که باین عذاب
سخت گرفتار میشوند که چرا با خود چنین کنند تا این نحو گرفتار شوند. ب البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص: 93
منیب انابه بازگشت است و توجه بخدا که خداوند عفو فرماید و مؤاخذه نکند قوم لوط را لکن خداوند تبارك و تعالی حلم و
گذشت و لطف و عطوفتش بیش از آنست که بنده درك کند ولی شرطش قابلیت محل است اگر از قابلیت افتاد دیگر موقعیت
ندارد.
لطف حق با تو مداراها کند چون که از حد بگذرد رسوا کند
ترحّم بر پلنگ تیز دندان ستم کاري بود بر گوسفندان
قوم لوط دیگر قابلیت هدایت نداشتند و اگر باقی مانده بودند اعمال قبیحه آنها بجاهاي دیگر سرایت میکرد و حکم عضو فاسدي
بود که اگر قطع نشود بسایر اعضاء سرایت میکند لذا ملائکه در جواب حضرت ابراهیم گفتند:
[سوره هود ( 11 ): آیه 76 ] .... ص : 93
صفحه 64 از 220
( یا إِبْراهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ إِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ ( 76
اي ابراهیم از این تقاضا در گذر محققا بدان که امر الهی رسیده و این قوم را آمده عذابی که دیگر قابل تغییر نیست و بر نمیگردد و
چون ابراهیم فهمید که دیگر جاي ترحّم نیست و اینها قابل هدایت نیستند صرف نظر کرد و ملائکه رفتند براي اهلاك قوم و امتثال
امر الهی.
[سوره هود ( 11 ): آیه 77 ] .... ص : 93
( وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا یَوْمٌ عَصِیبٌ ( 77
و چون آمدند رسولان ما نزد لوط بد آمد لوط را و تنگ دل شد و گفت این روز روز بسیار سخت است.
وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً گفتند حضرت لوط در خارج شهر مشغول زراعت ص: 94
بود دید جوانانی خوش صورت خوش سیما خوش قامت خوش لباس آمدند ترسید که اگر اینها وارد شهر شوند قوم دست از اینها بر
نمیدارند گفت اینها را دعوت کنم بمنزل خود دعوت کرد آنها هم اجابت کردند آورد آنها را روبخانه در اثناء راه مضطرب شد که
قوم اگر اینها را مشاهده کنند ممکن نیست صرف نظر کنند خواست آنها بر گردند گفت شما رو بشهر اشرار میآرید جبرئیل گفت
این یکی باز گفت این شهر اشرار است در این شهر داخل میشوید جبرئیل گفت این دو باز تکرار کرد گفت این سه تا داخل خانه
شدند و این است معنی سِیءَ بِهِمْ یعنی خوش نداشت ورود آنها را و چون وارد خانه شدند زن لوط دید اینها بسیار زیبا هستند
خواست قوم را خبر کند رفت بالاي بام آتش افروخت آنها آمدند گفت جوانهاي زیبایی در خانه هستند آنها آمدند درب خانه
حضرت لوط بسیار دلتنگ شد که مفاد وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً است یعنی صدرا که بچه وسیله دفع شرّ آنها را از مهمانهاي خود کند و
حفظ آبروي خود نماید و رسوا نشود.
وَ قالَ هذا یَوْمٌ عَصِ یبٌ صعب شدید بسیار دشوار است انسان در موقعی که در یک شدّتی واقع شود و راه بجایی پیدا نکند میگوید
روزگار بسیار سخت است یا اینکه خدا همچه روزي بر احدي نیاورد، حضرت لوط علیه السّلام متحیّر شد چه کند از یک طرف
میهمانهاي خود را بچه کیفیت از شرّ اینها نجات دهد، از یک طرف چگونه دفع شر آنها را بکند، از یک طرف مفتش داخلی زن
لوط که نمیشود آنها را مخفی کند زیرا خیانت کار بود چنانچه خداوند میفرماید ضَ رَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ
لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما خیانت کار چنانچه عایشه و حفصه چنین بودند و این مثال براي آنها است
ص: 95
[سوره هود ( 11 ): آیه 78 ] .... ص : 95
وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَ یْفِی أَ
( لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ ( 78
و آمدند نزد لوط قوم او با شتاب بسوي او و از قبل از این هم بودند که اعمال سیّئه و افعال قبیحه مرتکب میشدند فرمود اي قوم من
اینها دختران من هستند و اینها براي شما پاکیزهتر هستند از مردان و غلامان پس از خدا بترسید و پرهیز کنید و خفّت و خزي ندهید
مرا در مورد مهمانهاي من آیا در میان شما نیست یک مرد عاقل فهمیده.
وَ جاءَهُ قَوْمُهُ پس از اینکه خبر شدند آمدند رو بخانه لوط و بهر وسیله که بود داخل خانه شدند.
یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ بسرعت و شتاب آمدند براي عمل شنیع لواط با مهمانان لوط وَ مِنْ قَبْلُ یعنی قبل از این واقعه کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ
اعمال سیئه که قبلا ذکر شد بالاخص این عمل شنیع که سابقه در امم سالفه نداشته چنانچه میفرماید ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَ دٍ مِنَ
صفحه 65 از 220
الْعالَمِینَ اعراف آیه 78 . عنکبوت آیه 27 ، شرحش در سوره اعراف گذشت.
قالَ یا قَوْمِ لوط جلوگیري کرد و براي رفع عذر آنها که بگویند میخواهیم دفع شهوت کنیم فرمود هؤُلاءِ بَناتِی مراد بنت نسبی نبود
زیرا اولا تزویج مؤمنه بکافر جایز نیست و بطریق زنا هم مسلّما لوط تجویز نمیکند و ثانیا دختران زیادي نداشت که کفایت قوم کند
بلکه بنت قومی و امتی بود چنانچه پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود
(انا و علیّ أبوا هذه الامۀ)
و در اخبار میفرمایند در باب آباء ص: 96
(اب یولدك و اب یزوجک و اب یعلمک)
و تزویج کافره بکافر مانعی ندارد و احتیاج بتوجیهات باطله نداریم.
هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ معنی این نیست که عمل شما طاهر است و این اطهر یعنی براي شما و دفع شهوت بطریق حلال میشود مثل اینکه
بگویی العبادة خیر من المعصیۀ یا المؤمن خیر من الکافر یا علیّ افضل من عمر و امثال اینها.
فَاتَّقُوا اللَّهَ مرتکب این معصیت بزرگ شنیع نشوید وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَ یْفِی مرا بیآبرو نکنید نزد مهمانهایم أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ
عاقل هوشمند با معرفت دانشمند در میان شما نیست که شما را نصیحت و موعظه و هدایت کند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 79 ] .... ص : 96
( قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ ( 79
گفتند قوم در جواب لوط که هر آینه بتحقیق میدانی که نیست از براي ما در دختران تو هیچگونه حقی و بدرستی که میدانی آنچه
را که ما اراده داریم.
قالُوا قوم لوط در جواب فرمایش او که فرمود هؤُلاءِ بَناتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ لَقَدْ عَلِمْتَ در این مدت مدید که ما را دعوت میکردي که
ما هیچگونه اقبالی بزنها نداشتیم چنانچه بعض ابناء امروزه میگویند زن باعث گرفتاري است اولاد میآورد نفقه و کسوت و سکنی
لازم دارد و این ابتلائات در ذکر آن نیست بعلاوه آنکه الذّ است نظر بضیق آن و سهل التناول است نه مهر لازم دارد نه زحمت دارد
در کوچه و بازار در دست رس است.
ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ ما حقی نسبت بدختران تو که زنهاي قوم هستند نداریم و بکلی از آنها معرضیم که گفتند زنهاي قوم چون
دیدند مردان از آنها اعراض کردند آنها هم براي دفع شهوت خود با یکدیگر مساحقه را رواج دادند وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ که لواط
با غلمان باشد و بهتر از مهمانهاي تو ص: 97
در غلمان سراغ نداریم.
تنبیه- فی احکام لواطۀ، اولا لواط محقق میشود بمجرد غیبوبۀ حشفه یا بعض آن و لو انزال نشود و جنابت میآورد و وجوب الغسل و
احکام جنب بر طرفین فاعل و مفعول جاري است و این لواطه چهار قسم است:
-1 اگر با ذکور باشد حکمش قتل است و اثباتش مثل زنا چهار شاهد عادل که شهادت حسّی دهند کالمیل فی المکحلۀ و بر لاطی
حرام میشود مادر و خواهر و دختر ملوط و در حرمتش و کبیره بودنش ضروري دین اسلام است بلکه در بعض اخبار فرمودند کفر
باللّه است.
-2 اگر با اجنبیه باشد حکم زنا دارد و حدّ زنا بار میشود صد تازیانه یا رجم اگر محصنه باشد یا قتل اگر با محارم باشد.
-3 اگر با حیوان باشد آن حیوان حرام گوشت میشود و فضله او نجس است اگر متعارف باشد اکل او مثل گاو و گوسفند و شتر
باید سوزانید و اگر متعارف نیست مثل اسب و بغل و حمار باید از آن شهر خارج کرد و بشهر دیگري برد 4- اگر با حلال خود
صفحه 66 از 220
باشد جایز است و مکروه و در خبر استدلال بر جوازش فرموده بکلمه من دون النساء در آیه شریفه إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَ هْوَةً مِنْ
. دُونِ النِّساءِ اعراف آیه 79 ، و فقهاء استدلال فرموده بآیه شریفه نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّی شِئْتُمْ بقره آیه 223
[سوره هود ( 11 ): آیه 80 ] .... ص : 97
( قالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ ( 80
گفت لوط بقوم اگر بود از براي من یک قوّت و قدرتی که بتوانم دفع شما را بکنم یا پناهگاهی از عشیره و شیعه داشتم که مرا یاري
کنند و دفع شرّ شما را از من نمایند. ص: 98
لکن نمیدانست که چه رکن شدیدي خداوند براي او قرار داده که همان مهمانها که ملائکه بودند که فرستاده لذا جبرئیل گفت
بگذار داخل شوند همین که داخل شدند جبرئیل اشاره کرد بدست خود آنها کور شدند که خداوند میفرماید وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ
. ضَیْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ قمر آیه 37
قالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلی رُکْنٍ شَدِیدٍ چه قوّه و چه رکن شدید بالاتر از پناه بخداوند تبارك و تعالی است، خدمت امیر
المؤمنین علیه السّلام عرض کردند کلام افلاطون حکیم را که گفته بود (الافلاك قصی و الحوادث سهام و الهدف انسان و الرامی
هو اللَّه فاین المفرّ) حضرت فرمود
فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ
اشاره بآیه شریفه در سوره ذاریات آیه 50 در قضایاي نوح علیه السّلام که بقوم خود فرمود فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ و از این جهت از حضرت
رسالت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم مروي است فرمود
(رحم اللَّه اخی لوطا لو کان یأوي الی رکن شدید و هو معونۀ اللَّه تعالی)
این همان خدایی است که حضرت ابراهیم [ع را از آتش نمرود نجات داد و خود حضرت لوط [ع مشاهده کرده بود، موسی [ع و
قومش را از فرعونیان نجات داد و دریا شکافته شد، نوح [ع و اصحابش را نجات داد و تمام قوم غرق شدند.
هود و صالح علیهما السلام را نجات داد که شرحش گذشت، او جار المستجیرین و امان الخائفین است.
گر نگهبان من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارم
و چون حضرت لوط بسیار مضطرب و پریشان شد مهمانهاي او پرده را برداشتند
ص: 99
[سوره هود ( 11 ): آیه 81 ] .... ص : 99
قالُوا یا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ لَنْ یَصِ لُوا إِلَیْکَ فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَکَ إِنَّهُ مُصِ یبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ
( مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ ( 81
گفتند ملائکه بحضرت لوط ما فرستادگان پروردگار تو هستیم این قوم هرگز بتو آسیبی نمیتوانند رساند پس شبانه اهل خود را
بردار و از میان قوم بیرون رو و احدي از قوم مطّلع از خروج شما نشود مگر زن خود را که همراه مبر که آنهم اصابه میکند عذابی را
که قوم اصابه میکنند محقق وعده عذاب آنها صبح است آیا صبح نزدیک نیست.
قالُوا یا لُوطُ نظر به اینکه یکی از طرق وحی ارسال ملائکه است بصورت بشریت مثل اینکه جبرئیل بصورت دحیه کلبی بر پیغمبر
نازل شد چنانچه میفرماید وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ شوري آیه 50 ، این
ملائکه بصورت بشریت آمدند و حضرت لوط متوجه نشد که اینها ملک هستند اینها گفتند إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ غایۀ الامر رسل
صفحه 67 از 220
پروردگار اگ براي امّت باشد باید بشر باشد و از جنس همان امت باشد حسب و نسبش معلوم باشد و اگر بر شخص نبی باشد
باید از جنس ملک باشد بهر صورتی که حکمت اقتضا کند.
لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ مضطرب مباش وحشت نکن اینها نمیتوانند بتو اذیتی کنند و آسیبی رسانند ما جلوگیر آنها هستیم.
فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ موقعی که تمام بخواب رفته باشند کسی شما را نبیند، و در اخبار دارد فقط دو دختر داشت که با خود
برد، و در قرآن کریم ص: 100
هم دارد فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ و الذاریات آیه 36 . که در این مدت مدید احدي ایمان نیاورده بود.
باید علماء و وعاظ چندان نادلگران نباشند از اوضاع امروزه که نوع مردم فرمایشات آنها را نمیشنوند بلکه از آنها معرضند که پیغمبر
اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود در آخر الزمان
یفرّون من العلماء کما یفر الغنم من الذئب
و از مزخرفات و کفریات این تورات رائج دست یهود که بسیار مورد تعجب است دارد که دو دختر لوط پس از آنی که تمام قوم
هلاك شدند شهوت بآنها غلبه کرد و دیدند دیگر مردي نیست شراب بلوط دادند و نزد او رفتند و از نسل این دو دختر هفتاد پیغمبر
بوجود آمد وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ بنحو مخفیانه بروید که احدي شما را نبیند و مطلع نشود إِلَّا امْرَأَتَکَ متعلق باسر باهلک است یعنی
امرأه خود را همراه نبر، نه متعلق به و لا یلتفت که معنی این باشد که او مانعی ندارد ملتفت شود بخصوص بقرینه إِنَّهُ مُصِ یبُها ما
أَصابَهُمْ مخصوصا در خبر دارد که موقعی که حجاره بر قوم بارید حجاره عظیمی بر سر امرأه لوط آمد و هلاك شد.
إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ مثل اینکه لوط تقاضا کرد که بفوریت اقدام کنید اینها گفتند موقع نزول عذاب صبح است، و ظاهرا سر تأخیر تا
صبح براي این بوده که حضرت لوط از آن محل خارج شود چون هفت قریه بود و البته پیاده بود تا خارج شود و تأخیر تا صبح چند
ساعتی بیش نیست لذا گفتند أَ لَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ
[سوره هود ( 11 ): آیه 82 ] .... ص : 100
( فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ ( 82
پس موقعی که امر ما رسید قرار دادیم اعلاي مراکز قوم را سافل یعنی ص: 101
وارونه کردیم و باریدیم بر آن مراکز سنگهایی از سجّیل بهم پیوسته.
فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا دستور نزول عذاب و اراده حق بر اهلاك قوم جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها که مأمور شد جبرئیل که این هفت شهر قوم لوط را
از زمین بر کند ببال خود یعنی این طبقه زمین که آنها سکونت داشتند از جا کنده شد و آن قدر بالا برد که ملائکه آسمان صداي
خروسان و سگهاي آنها را میشنیدند و این شهرها را وارونه کردند تمام زیر زمین رفتند که دیگر یک عمارتی و اشجاري و آثاري
از آنها باقی نماند.
وَ أَمْطَرْنا عَلَیْها حِجارَةً اشکال- بعد از واژگون شدن و تمام زیر زمین رفتن باریدن سنگ چه نتیجه دارد.
جواب- عطف بفاء و ثمّ نداده که دلالت بر تراخی کند بلکه بواو که دلالت بر جمع است میگویی زید و عمرو و بکر آمدند دلیل
نیست که باین ترتیب آمده باشند در حدیث کسا خداوند میفرماید
(هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها)
با اینکه فاطمه آخر کسی بود که زیر کسا رفت. بناء علی هذا موقعی که شهر کنده شد و بالا رفت امطار حجاره شد سپس سرنگون
شد.
مِنْ سِجِّیلٍ مَنْضُودٍ سجیل در مجمع البحرین دارد که طین است که در جهنم پخته شده و از عدس بزرگتر و از نخود کوچکتر و هر
صفحه 68 از 220
دانه بر فرق یکی از آنها میرسید و از دبر آنها خارج میشد، و در مجمع البیان دارد عدّه آنها چهار ملیون بود. و منضود یعنی مرتب
پی در پی بترتیب نازل میشد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 83 ] .... ص : 101
( مُسَوَّمَۀً عِنْدَ رَبِّکَ وَ ما هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ ( 83
آن حجارهها علامت داشت نزد پروردگار تو و نیست این بلا از ظالمین ببعید مسوّمۀ نشان دار بود، بعضی گفتند اسم هر فردي روي
هر یک آنها نوشته ص: 102
شده بود لکن آن علامت چه بوده معلوم نیست فقط خداوند میدانست لذا میفرماید عند ربّک و بالجمله هدف هر یک حجاره یک
نفر معین بوده.
وَ ما هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ بعضی گفتند مراد از ظالمین کسانی هستند که مرتکب عمل قوم لوط بودند و در خبر دارد که هر لاطی
موقع مردنش یک حجاره بر فرقش زده میشود و بعضی گفتند کسانی هستند که ایمان نمیآوردند و لکن جمع محلی بالف و لام
براي عموم است شامل جمیع ظالمین میشود و این موارد بیان مصداق است منافی با عموم نیست، و تعبیر ببعید اشاره باستحقاق است
که هر ظالمی استحقاق این گونه عذاب را دارد لکن ممکن است مورد عفو الهی و تفضل واقع شود و این تحدید و انذار است براي
کلیه ظلمه که بترسند چنانچه آثارش بسا ظاهر شده مثل زلزله و وباء و طاعون و سیل و امراض مهلکه مثل سرطان و خناق و کوفت
و امثال آنها و اعظم آنها سکته و فجأه که رواج دارد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 84 ] .... ص : 102
وَ إِلی مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ وَ إِنِّی أَخافُ
( عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ ( 84
و فرستادیم بسوي مدین برادر خود آنها شعیب را فرمود اي قوم من پرستش کنید اللَّه را نیست براي شما الهی غیر از او و کم نکنید
کیل و وزن را یعنی کم فروشی نکنید بدرستی که من راه نمایی میکنم شما را بخیر و خوبی و بدرستی که من میترسم بر شما عذاب
روزي که بتمام شما احاطه کند.
وَ إِلی مَدْیَنَ عطف است به وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ یعنی و لقد ص: 103
ارسلنا الی مدین و مدین اسم جدّ شعیب است گفتند فرزند ابراهیم بوده و شعیب فرزند میکیل فرزند شحیب فرزند مدین بوده و
بعضی نام پدر او را یوئب گفتند و بعضی تویه و بر هر تقدیر مدین جدّ شعیب میشود و قبیله او را بنام جد او نام نهادند مثل نامهاي
فامیلی و حضرت شعیب بر اصحاب ایکه هم مبعوث شده و ایکه اسم درختی است که او را میپرستیدند اخاهم شعیبا اخوه نسبی نه
دینی چنانچه گذشت و در مجمع البحرین نام پدر شعیب را میکد فرزند شخره فرزند مدین دانسته قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ
إِلهٍ غَیْرُهُ تنبیه- از زمان نوح تا زمان حضرت خاتم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم تمام قوم آنها مشرك بودند بشرك عبادتی منکر
وجود حق نبودند و شرك ذاتی نداشتند فقط ابن کمونه احتمال شرك ذاتی داده در درس افلاطون که سبزواري میگوید:
(هویتان بتمام الذات قد خالفتا بابن الکمونۀ استند)
و ثنویه شرك افعالی داشتند، و عشائره شرك صفاتی احدي منکر وجود حق نبوده جز طبیعی دهري واي بحال امروز که اکثر اهل
عالم طبیعی هستند و جز محسوسات بچیزي معتقد نیستند نه بخدا، نه بملائکه، نه بجن نه ببهشت نه بدوزخ نه لوح نه قلم، نه عرش،
نه کرسی آیا چه میشود و چه باید کرد.
صفحه 69 از 220
وَ لا تَنْقُصُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ مکیال ظرفی است با او کیل میکنند و آن چیزي که کیل میکنند مکیل مینامند، و میزان چیزي است
که باو وزن میکنند مثل ترازو و نحوه آن و آن چیز را موزون گویند و نقص المکیال و المیزان در باب معامله و فروش کم فروشی
است چنانچه چیزهایی که بزرع و متر معین میشود نقص کنند و این علاوه بر اینکه گناه کبیره است جنبه حق الناسی هم دارد و
متصرف اشتغال ذمّه ببقیه آن دارد و تصرف در ثمن بمقدار آن ناقص هم حرام است و این یکی از اعمال قوم شعیب بوده چنانچه
معامله با سنگ مجهول الوزن یا کیل ص: 104
مجهول المقدار معامله مجهوله است و باطل است بیع مجهول جایز نیست.
إِنِّی أَراکُمْ بِخَیْرٍ یعنی بحمد اللَّه شما از حیث مال و دولت و تفضلات الهی احتیاج بکم فروشی ندارید، یا بمعنی اینکه شما را بخیر
دلالت میکنم که این باعث فقر و بیچارگی شما میشود.
إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ یعنی بلاي عمومی که سر تا سر شما را میگیرد و احدي از شما نجات پیدا نمیکند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 85 ] .... ص : 104
( وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ ( 85
و اي قوم من وفا کنید یعنی تمام دهید و تمام بگیرید بعدل و مساوات و اجناس مردم را کم نکنید و سعی در فساد در روي زمین
نکنید.
وَ یا قَوْمِ أَوْفُوا ایفاء تمام دادن و گرفتن است چنانچه ایفاء دین آنکه تمام دین را رد کند، و وفاء بعقد بتمام لوازم آن عمل کند، وفاء
بعهد و نذر و قسم آنکه بتمام خصوصیات رفتار کند.
الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ از باب مثال است و الّا بعضی بعدد معلوم میشود معدود است، بعضی بمساحت، بعضی بمشاهده، بعضی بمقدار
طولا و عرضا و نحو اینها هر چیزي را تمام دهید کم ندهید و تمام بگیرید زیاد نگیرید که جزو مطفّفین میشوید که فرمود وَیْلٌ
. لِلْمُطَفِّفِینَ الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ مطففین آیه 1
بالقسط قسط از لغات متضاده است بر عدل و ظلم هر دو اطلاق میشود و در اینجا بمعنی عدل است و در سوره جن أَمَّا الْقاسِطُونَ
فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً
ص: 105
بمعنی ظلم است.
وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ بخس در مکیال و میزان و عدد و مساحت کم دادن است وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ بمعنی سعی در روي
زمین و از این باب است سعایت نزد ظالم یعنی افساد در روي زمین نکنید مفسدین در حق یک دیگر کسی را بزحمت نیندازید.
افعال صادره شش قسم است اگر داراي مصلحت باشد و هیچ مفسده نداشته باشد حسن صرف است، و اگر بعکس باشد قبیح
صرف، و اگر نه مصلحت دارد نه مفسده لغو صرف، و اگر هم مصلحت دارد هم مفسده اگر مصلحت آن بیشتر باشد حسن مطلق، و
اگر مفسده زیادتر باشد قبیح مطلق، و اگر مساوي باشد لغو مطلق است.
[سوره هود ( 11 ): آیه 86 ] .... ص : 105
( بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ ( 86
آنچه خداوند براي شما معین کرده بهتر است براي شما اگر بوده باشید مؤمن و نیستم من بر شما حفظ کننده.
بَقِیَّتُ اللَّهِ آن مقدار حقی که خداوند در باب معاملات و معاشرات براي شما قرار داده از منافع و عوائد بهمان قناعت کنید و تعدي
صفحه 70 از 220
بحق دیگران نکنید از براي شما خَیْرٌ لَکُ مْ معنی این نیست که غیر از این هم خیر است و این بهتر است بلکه علاوه بر اینکه هیچ
خیري در او نیست داراي شرّ صرف است.
إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ این هم معنی این نیست که اگر مؤمن نیستید بقیۀ اللَّه خیر نیست بلکه معنی این است که مؤمن میفهمد و تصدیق
میکند و غیر مؤمن قبول نمیکند و میگوید بهر وسیله که بشود مال مردم را تصرف نمود بتقلب و سرقت و ظلم و تعدي باید کرد در
بند حلال و حرام نیست چنانچه امروز نوع مردم این نحو ص: 106
هستند کسبهاي حرام رواج بسیار دارد.
وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ خداوند شما را دست من نسپرده فقط مأموریت داده که شما را آگاه کنم با اینکه این نحوه ظلمها را عقل هم
حکم بقبح آن میکند حتی نزد خود ظالم، و شاهد بر این اینکه اگر دیگري با او چنین کند بد میداند مثلا این آدم کم فروش اگر
جنسی را بخرد و باو کم دهند دادش بلند میشود، بعلاوه آنچه از آیات و اخبار آل اطهار علیهم السلام و تجربه مشاهده شده اینکه
برکات الهیه در درستکاري است و تقلب و ظلم جز نکبت چیزي ندارد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 87 ] .... ص : 106
( قالُوا یا شُعَیْبُ أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ ( 87
گفتند قوم شعیب بشعیب که آیا نماز تو وادار کرده تو را اینکه ترك کنیم آنچه را که پدران ما عبادت میکردند یا اینکه ترك کنیم
آنچه را که عمل میکنیم در اموال خود محققا هر آینه تو عاقل دانایی هستی.
آنچه بنظر میرسد در تفسیر این آیه شریفه اینکه قوم شعیب چون منکر رسالت او بودند و اینکه از جانب خداوند دستور باو داده
شده قالُوا یا شُعَیْبُ أَ صَ لاتُکَ تَأْمُرُكَ چون تو عبادت خدایان ما نمیکنی میخواهی ما هم مثل تو باشیم و عبادت خدایان خود را
نکنیم أَنْ نَتْرُكَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا با اینکه این خدایان را ما از پیش خود عبادت نمیکنیم آباء و اجداد ما هم عبادت میکردند چگونه ما
دست از دین آبائی و اجدادي خود برداریم.
أَوْ أَنْ نَفْعَلَ عطف بما یعبد آبائنا است یعنی ترك کنیم آنچه که میکنیم در اموال خود از بخس در مکیال و میزان آیا این گفتار از
روي عقل و شعور است ص: 107
فِی أَمْوالِنا ما نَشؤُا که اختیار مال خود را نداشته باشیم که هر نحوي بخواهیم تصرف کنیم.
إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ بدرستی که هر آینه تو حلیم و رشیدي این حلم است که با ما و دین ما و فعل ما مخالفت میکنی و این
رشد است که دین آبائی و و اجدادي ما را باطل میدانی یعنی نه حلم داري نه رشد بلکه سفیه و نادانی و این نوع تعبیر متعارف است
کسی که یک حرفی یا عملی بر خلاف سلیقه آنها بزند میگویند خیلی عقل داري بزبان عوام یعنی که کشک.
[سوره هود ( 11 ): آیه 88 ] .... ص : 107
قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ رَبِّی وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَ ناً وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلی ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْ لاحَ
( مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ ( 88
فرمود شعیب اي قوم من آیا رؤیت میکنید که اگر من از روي دلیل قطعی و برهان علمی از جانب پروردگارم باشم و روزي داده مرا
از جانب خود روزي خوبی و من اراده نکردم با شما مخالفت و ستیزگی کنم بآنچه که شما را نهی میکنم از آن غرضی ندارم جز
اصلاح بقدري که توانایی دارم و نیست توفیق من مگر بخداوند بر او توکل کردم و بسوي او انابه میکنم.
این آیه شریفه شاهد قوي است بر آنچه در آیه قبل بیان کردیم بر خلاف آنچه مفسرین گفتند که اعراض از نقل آنها کردیم چون
صفحه 71 از 220
تفسیر برأي بوده که گفتیم قوم شعیب نظرشان این بود که تو از جانب خدا نیامدهاي فقط میخواهی ما هم مثل تو باشیم نماز کنیم و
بتها را کنار گذاریم و آنچه میخواهیم در اموال خود ص: 108
تصرف نکنیم و این گفتار با حلم و رشد مناسبت ندارد و از روي هوي و پیش خود است لذا در جواب آنها قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ
کُنْتُ عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ رَبِّی من بدون دلیل و مدرك با شما نمیگویم و نیامدهام بیّنه و معجزه دارم که فعل الهی است بمن داده شده که
دلیل قطعی و حجت بالغه باشد بر صدق دعواي من، در اخبار بما نرسیده که معجزه شعیب چه بوده ولی این جمله دلالت صریح
دارد که بدون معجزه نبوده.
وَ رَزَقَنِی مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً اشاره به اینکه طمع بمال شما ندارم آن قدر خداوند بمن عطا فرموده که احتیاج بمال شما ندارم.
وَ ما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ نه بجنگ شما آمدهام و نه میخواهم شما را در زحمت بیندازم و نه با شما دشمنی دارم إِلی ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ
اینکه میگویم پرستش نکنید جز خداي یکتاي بیهمتا را و در معاملات خود کم فروشی نکنید.
إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْ لاحَ مقصدي ندارم جز سعادت دنیا و آخرت شما و اینکه با هم موافقت و مساوات داشته باشید بهم ظلم نکنید به
عدالت رفتار کنید نه از کسی زیاد بگیرید و نه بکسی کم دهید که تولید عداوت و عناد میکند بین شما مَا اسْتَطَعْتُ هر قدر که
بتوانم اصلاح کنم.
وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ از خدا میطلبم که بمن توفیق دهد که بتوانم شما را سعادتمند کنم و هدایت نمایم و دنیا و آخرت شما را تأمین
کنم.
عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ بشما نظر ندارم که بیائید بمن کمک دهید و همراهی کنید اعتمادم و توکّلم باو است و بس وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ هر چه بخواهم
در خانه او میروم و از او میطلبم.
ص: 109
[سوره هود ( 11 ): آیه 89 ] .... ص : 109
( وَ یا قَوْمِ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شِقاقِی أَنْ یُصِیبَکُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ ( 89
اي قوم من گرفتار نکند شما را ستیزگی و دشمنی و مخالفت با من بعذاب و بلائی اینکه اصابه کند بشما مثل آنچه بقوم نوح اصابه
کرد از غرق یا بقوم هود از باد یا بقوم صالح از رجفه و قوم لوط از شما بعد زمانی ندارند.
وَ یا قَوْمِ لا یَجْرِمَنَّکُمْ جرم کسب معصیت است، مجرم گنهکار است یعنی باعث نشود و وادار نکند شما را شقاقی شقاق جدایی است
که دیگر قابل التیام نباشد مثل قوله تعالیلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ یُشاقِقِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ
انفال 13 ، و بسیاري از آیات دیگر یعنی مخالفت و معادات و افتراق و محاربه و ستیزگی و اختلاف و معاندت شما با من باعث و
موجب استحقاق عذاب أَنْ یُصِیبَکُمْ بر شما اصابه کند که تماما هلاك شوید که احدي نجات پیدا نکند چنانچه بر امم سابقه در اثر
مخالفت با انبیاء خود اصابه کرد مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ که از آسمان بارید و از زمین جوشید آب بقدري که کوهها زیر آب رفت و
تمام هلاك شدند حتی زن نوح و فرزند او.
أَوْ قَوْمَ هُودٍ که هفت شب و هشت روز چنان ریح عقیم باد سموم تمام آنها را هلاك نمود.
أَوْ قَوْمَ صالِحٍ که گفتند زلزله و صیحه و صاعقه موجب رجفه آنها شد و تمام هلاك شدند.
وَ ما قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ زمان لوط با زمان شعیب چندان فاصله نداشت و قوم شعیب میدانستند و بآنها خبر رسیده بود که بخسف و
امطار حجاره تمام هلاك شدند شما هم بهتر از آنها نیستید.
ص: 110
صفحه 72 از 220
[سوره هود ( 11 ): آیه 90 ] .... ص : 110
( وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ ( 90
و طلب آمرزش کنید از گناهان گذشته خود پروردگار خود را پس از آن توبه کنید بسوي او که دیگر مرتکب نشوید محققا بدانید
که پروردگار من هم رحیم است رحمت او شامل حال شما میشود و هم ودود است با مودّت و محبّت است نسبت ببندگانش هم
میآمرزد و هم قبول توبه میکند.
وَ اسْتَغْفِرُوا غفران پوشیدن است و غفران ذنوب پوشیدن گناه باینست که هیچ اثري از آثار گناه را ظاهر نکند نه در نامه عمل ثبت
باشد که بکلی محو کند، نه در نظر ملائکه باشد از نظر آنها ببرد، نه بعقوبات اخروي عقوبت کند نه بآثار وخیمه دنیوي گرفتار
نماید ربّکم مربّی شما است که شما را تربیت میکند تا شما را بسعادت و مقامات عالیه برساند.
ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ توبه پشیمانی است چنانچه از رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم است فرمود
(کفی فی التوبۀ الندم)
و اثر پشیمانی اینست که دیگر خود را آلوده نکند پشیمانی از شرك توحید است، پشیمانی از کفر ایمان است، پشیمانی از ترك
واجبات اتیان و تدارك است، پشیمانی از معاصی ترك است، پشیمانی از ذهاب حقوق ردّ آنها است کلا بحسبه.
إِنَّ رَبِّی رَحِیمٌ وَدُودٌ دشمنی با کسی ندارد مؤاخذه نمیکند، بنده دوست است، ارسال رسل و انزال کتب و جعل احکام و اعطاء عقل
و افاضه نعم دنیوي و مثوبات اخروي تماما از روي محبت و لطف و عنایت و تفضل و عطوفت ببندگان است
ص: 111
[سوره هود ( 11 ): آیه 91 ] .... ص : 111
( قالُوا یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ کَثِیراً مِمَّا تَقُولُ وَ إِنَّا لَنَراكَ فِینا ضَعِیفاً وَ لَوْ لا رَهْطُکَ لَرَجَمْناكَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْنا بِعَزِیزٍ ( 91
گفتند قوم بشعیب که ما بسیاري از این حرفهاي تو را نمیفهمیم چه میگویی و ما هر آینه تو را بچشم حقارت در خود میبینیم
فقط عشیره تو اشخاص محترم معزز هستند اگر براي خاطر آنها نبود تو را سنگسار میکردیم ولی خودت بر ما شرافتی و عزّتی
نداري.
قالُوا یا شُعَیْبُ پس از این مواعظ و نصایح با زبان محبت آمیز و بیان لطف الهی در جواب او گفتند ما نَفْقَهُ کَثِیراً مِمَّا تَقُولُ یعنی
کلمات تو کلمات بیهوده گویی است قابل فهم و درك نیست که ما دست از خدایان خود برداریم و در اموال خود آنچه میخواهیم
تصرّف نکنیم و بیائیم اطاعت تو را بکنیم با اینکه وَ إِنَّا لَنَراكَ فِینا ضَ عِیفاً وقعی و احترامی و عزّتی نزد ما نداري یک آدم ضعیف
بیاسم بیعنوانی بیش نیستی، و آنچه مفسرین در معناي ضعیف گفتند که العیاذ شعیب کور بوده یا آفت داشته غلط است زیرا در
شرائط نبوت گفتهایم که انبیاء اموري که باعث نفرت مردم باشد نباید دارا باشند چنانچه نسبتهایی که بحضرت ایّوب میدهند کذب
محض است.
وَ لَوْ لا رَهْطُکَ رهط طائفه و قبیله و عشیره را گویند لَرَجَمْناكَ براي احترام آنها تو را رها کردیم و الّا تو را سنگ سار میکردیم که
دیگر این گونه صحبتها را نکنی و مزاحم کارهاي ما نباشی.
وَ ما أَنْتَ عَلَیْنا بِعَزِیزٍ اهمیتی نزد ما نداري که ما مراعات شخصیت تو را بکنیم هیچگونه عزّتی نزد ما نداري فقط قبیله تو اعتباري
دارند ما بآنها عزّت میگذاریم.
ص: 112
صفحه 73 از 220
[سوره هود ( 11 ): آیه 92 ] .... ص : 112
( قالَ یا قَوْمِ أَ رَهْطِی أَعَزُّ عَلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَکُمْ ظِهْرِیا إِنَّ رَبِّی بِما تَعْمَلُونَ مُحِیطٌ ( 92
فرمود اي قوم من آیا عشیره من نزد شما عزیزترند از خداوند عالم که او را گرفتید یعنی فرمایشات او را عقب سر خود انداختید که
اعتناء باو نکردید و حال آنکه محققا پروردگار من بآنچه شما عمل میکنید احاطه دارد.
قالَ یا قَوْمِ أَ رَهْطِی أَعَزُّ عَلَیْکُمْ نظر به اینکه گفتند عشیره شعیب هم بمسلک قوم بودند و ایمان نیاورده بودند و هم صاحب اسم و
عنوان بودند و بر سایر عشائر مقدم بودند چون شعیب از این فامیل بود ملاحظه میکردند فرمود آیا اینها پیش شما عزیزترند من اللَّه
که تمام عزّت و شرف ذاتی او است و هر که هر چه عزت داشته باشد جعلی و اعتباري است و عرضی که خدا باو داده چنانچه
میفرماید مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً فاطر آیه 11 و نیز میفرماید وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ منافقون آیه 8، پس اگر
کسی عزّت خدایی داشته باشد مثل انبیاء و رسل و مؤمنین آن عزّت است، و اما عشیره و فامیل و دولت و ثروت و حسب و نسب در
صورتی که ایمان نباشد موجب ذلّت و خفّت است نه عزت و شرافت وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَکُمْ ظِهْرِیا ضمیر راجع باللّه است یعنی اعتناء
باو نمیکنید چون رسول او را میخواهید رجم کنید و برسالت او عمل نمیکنید و البته کسی که برسل الهی و اولیاء او دشمنی کند باو
دشمنی کرده
من احبکم فقد احب اللَّه و من ابغضکم فقد ابغض اللَّه
جامعه کبیره
الذین من والاهم فقد وال اللَّه و من عاداهم فقد عادي اللَّه
جامعه صغیره.
إِنَّ رَبِّی بِما تَعْمَلُونَ مُحِیطٌ نه اعمال شما بر او مستور است، نه شما از تحت قدرت او بیرونید لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ
اللَّهَ قَدْ أَحاطَ ص: 113
بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً
. طلاق آیه 12
[سوره هود ( 11 ): آیه 93 ] .... ص : 113
( وَ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنِّی عامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ مَنْ هُوَ کاذِبٌ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ ( 93
و اي قوم من آنچه تمکن دارید از کفر و شرك و فسق و فجور بکنید من هم آنچه قدرت دارم در تبلیغ و ارشاد شما عمل میکنم
زود باشد بدانید کیست که بیاید او را عذاب خوار کننده و کیست او کاذب و دروغگو و انتظار بکشید و چشم براه باشید من هم با
شما انتظار میکشم و چشم براهم.
وَ یا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ بعد از آنکه ایمان نیاوردند و دست از اعمال زشت خود بر نداشتند و حضرت شعیب مأیوس شد و
اعمال زشت آنها منحصر بکم فروشی، نقص در مکیال و میزان نبود بلکه افساد در زمین میکردند و سر راه بر کسانی که میخواستند
خدمت شعیب برسند و ایمان آورند مینشستند و جلوگیري میکردند و آنها را تحدید میکردند چنانچه در سوره اعراف گذشت در
آیه شریفه وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ، الی قوله تعالی: وَ لا تَقْعُدُوا بِکُلِّ صِ راطٍ تُوعِدُونَ وَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ تَبْغُونَها
عِوَجاً الایۀ آیه 83 و 84 ، حضرت شعیب وعده عذاب داد فرمود هر چه میتوانید که معناي مکانتکم است یعنی مکنت و تمکن دارید
بکنید.
إِنِّی عامِلٌ من هم بوظیفه خود عمل میکنم سَوْفَ تَعْلَمُونَ که من بر حق هستم یا شما مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ که خدایان شما بر من
صفحه 74 از 220
إِنِّی عامِلٌ من هم بوظیفه خود عمل میکنم سَوْفَ تَعْلَمُونَ که من بر حق هستم یا شما مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ که خدایان شما بر من
عذاب نازل میکنند یا خداي من بر شما عذاب نازل میکند.
وَ مَنْ هُوَ کاذِبٌ من دروغگو هستم در دعوي رسالت و دعوت بتوحید و اعمال ص: 114
صالحه یا شما دروغ میگویید در دعوت بشرك و فساد و بزودي بر شما معلوم میشود وَ ارْتَقِبُوا چشم براه باشید و منتظر که هدف
عذاب کدام یک از طرفین هستیم إِنِّی مَعَکُمْ رَقِیبٌ من هم این چشم براهی و انتظار را دارم و این آخرین هدف انبیاء است بعد از
آنی که بکلی از قوم مأیوس شدند و حجت بر آنها تمام شد و دیگر قابل هدایت نیستند چنانچه پیغمبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و
سلّم با نصاراي نجران کارشان بمباهله کشید که شرحش گذشت و همچنین سایر انبیاء.
[سوره هود ( 11 ): آیه 94 ] .... ص : 114
( وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا شُعَیْباً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَۀٍ مِنَّا وَ أَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَۀُ فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جاثِمِینَ ( 94
و موقعی که امر ما رسید بنزول عذاب نجات دادیم شعیب و کسانی که ایمان آورده بودند باو برحمت از ما و گرفت کسانی که ظلم
کردند از قوم صیحه آسمانی پس صبح کردند در حالی که اجساد آنها مرده بدون روح زمین افتاده.
وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا گذشت معناي امر که مراد عذاب است یا نزول عذاب یا مشیّت و اراده حق بنزول عذاب.
نَجَّیْنا شُعَیْباً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ به اینکه از میان قوم خارج شوند که صداي صیحه را نشنوند برحمۀ منّا زیرا لیاقت شمول رحمت را
داشتند و مورد تفضلات الهی بودند و استحقاق عذاب را نداشتند لذا خارج شدند.
وَ أَخَ ذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَ ۀُ اینها هم شرك داشتند که إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ لقمان آیه 12 ، و هم ظلم بشعیب و مؤمنین و هم
بیک دیگر از جهت نقص مکیال و میزان و از جهت افساد فی الارض و هم ظلم بنفس که خود را در معرض عذاب انداختند، و
صیحه گفتند صیحه جبرئیل بوده یا صداي آسمانی ص: 115
که یک مرتبه آنی روحها از قالب خارج شد و تمام شدند.
فَأَصْ بَحُوا استفاده میشود که این صیحه شبانه بوده که در صبح یک نفر زنده باقی نماند فِی دِیارِهِمْ جمع دور است بمعنی خانه یعنی
در خانههاي خود و این هم قرینه که صیحه در شب بوده زیرا اگر روز بود در کوچهها و بازارها بودند جاثمین جاثم افتاده یعنی
جسد آنها روي زمین افتاده، اشاره بهلاکت و موت است.
[سوره هود ( 11 ): آیه 95 ] .... ص : 115
( کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها أَلا بُعْداً لِمَدْیَنَ کَما بَعِدَتْ ثَمُودُ ( 95
گویا اصلا در آن دیار سکونت نداشتند آگاه باشید مدین قوم شعیب مطرود شدند از رحمت الهی همان نحوي که ثمود قوم صالح
مطرود شدند.
کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها یعنی لا یقیموا فیها که اصلا در آن دیار سکونت و قیامی نداشته بودند چنانچه در آیه شریفه کَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ
یونس آیه 24 یعنی اصلا کشت نکرده بود زرع خود را که بکلی آثارش از بین رفته و این عبارت در مورد ثمود گذشت در آیه 70
و شرحش ذکر شد و از همین جهت تشبیه فرموده حال قوم شعیب را بحال قوم صالح.
أَلا بُعْداً لِمَ دْیَنَ که قوم شعیب باشند کَما بَعِدَتْ ثَمُودُ که قوم صالح باشند، و بعد از رحمت که قریب المعنی با لعن است یعنی از
قابلیت رحمت افتادهاند دیگر قابل هدایت نیستند و مطرود از درگاه ربوبی شدند و آنها را بخودشان واگذار نمود قلوب آنها سیاه
شده و قساوت آنها را فرو گرفته.
صفحه 75 از 220
[سوره هود ( 11 ): آیه 96 ] .... ص : 115
( وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ ( 96
و هر آینه بتحقیق فرستادیم موسی را با معجزات و آیات ما و با دلیل و برهان آشکارا ص: 116
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی شرح ارسال موسی در بسیاري از سور قرآنی بیان شده و قبلا در سوره اعراف از آیه 101 تا آیه 155 پنجاه و پنج
آیه گذشت و در سوره طه و سوره قصص و بسیاري از سور تفصیلا و اجمالا خداوند بیان فرموده و در اینجا مجرد اشاره شده.
. بآیاتنا معجزاتی که بدست موسی داده شد بنصّ قرآن نه معجزه که میفرماید فِی تِسْعِ آیاتٍ نمل آیه 12
وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ سلطان دلیل و برهان است که قابل هیچ گونه اشکال نباشد و طرف مقابل را ملزم کند که نتواند جواب دهد و آشکار
باشد که دلیل حسی باشد زیرا ادله عقلیه و لو بسیار محکم و متقن است لکن بر شخص جاهل بخصوص معاند و مخالف چندان
تأثیري ندارد و میگوید من درك نمیکنم و از عهده جواب آن بر نمیآیم ولی ممکن است جواب داشته باشد که دانشمندان بتوانند
جواب دهند ولی ادله حسّیه که بعین مشاهده میکنند مثل نوع معجزات انبیاء بالاخص حضرت موسی [ع عصا اژدها شود، ید و بیضا،
شکاف دریا، خروج آب از دل سنگ و امثال اینها و بسیاري از معجزات حضرت خاتم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم تکلم سنگ ریزه،
ستون حنّانه، شق القمر و نحو اینها فقط در مقابل آنها حمل بسحر کنند با اینکه گفتند (سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار).
[سوره هود ( 11 ): آیه 97 ] .... ص : 116
( إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ ( 97
ارسال موسی بسوي فرعون و گروه او که قبطیان باشند بوده لکن قوم فرعون پس از مشاهده این معجزات باهره متابعت فرعون را
کردند و ایمان نیاوردند و بامر فرعون رفتار کردند و حال آنکه امر فرعون بر خلاف عقل و صلاح و حسّ و و جدان بوده احمقانه
طبق هوي و هوس و کبر و عناد و عصبیت بوده و هیچ گونه رشدي ص: 117
در آن نبود.
إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ حضرت موسی فقط مبعوث بر آنها نبود بلکه بر بنی اسرائیل هم مبعوث شده بود و دینش ناسخ دین ابراهیم بود
نسبت بامّت خود و باقی بود تا زمان عیسی لذا اولوا العزم بود فقط بنی اسماعیل بدین ابراهیم باقی بودند تا زمان بعثت حضرت
رسالت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم.
فَاتَّبَعُوا ملاء فرعون که قبطیان و لشگریان او بودند فقط مردي از آل فرعون که مخفیانه ایمان آورد که در سوره مؤمن شرح حالش
بیان شده و زن فرعون آسیه که فرعون او را کشت بنحو سختی که در قرآن از قول او نقل میفرماید إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَكَ بَیْتاً
. فِی الْجَنَّۀِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ تحریم آیه 11
أَمْرَ فِرْعَوْنَ که منع شدید کرد از ایمان بموسی آنها هم متابعت کردند و چندین مرتبه در مقام قتل موسی و کسانی که باو ایمان
آورده بودند بر آمدند تا خدا دفع شرّ آنها را کرد و تماما در رود نیل غرق شدند.
وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ رشد مقابل سفاهت است سفیه کسی را گویند که افعال و اقوالش عقلایی نباشد چه سفاهتی است بالاتر از
اینکه بگوید فَأَوْقِدْ لِی یا هامانُ عَلَی الطِّینِ فَاجْعَلْ لِی صَ رْحاً لَعَلِّی أَطَّلِعُ إِلی إِلهِ مُوسی قصص آیه 38 یا بگوید أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی
نازعات آیه 24 ، یا بگوید یا هامانُ ابْنِ لِی صَ رْحاً لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبابَ مؤمن آیه 38 ، یک عاقل در اینها نبود که بگوید صرح غایت
ارتفاعش چهل متر است آیا خداي موسی در چهل متري در هوا منزل کرده آنهم این طرف که صرح تو بنا شده، یا اسباب سماوات
در چهل متري است، یا بگوید تو ربّ اعلا هستی پیش از وجودت کجا بودي و بعد از مردنت کجا هستی، یا بگوید یا أَیُّهَا الْمَلَأُ ما
عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِي قصص آیه 38 و غیر اینها از مزخرفات
صفحه 76 از 220
عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِي قصص آیه 38 و غیر اینها از مزخرفات
ص: 118
[سوره هود ( 11 ): آیه 98 ] .... ص : 118
( یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَۀِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ ( 98
پیش قافله میشود قوم خود را که او از جلو و آنها از عقب در روز قیامت پس وارد میکند آنها را در آتش و بد جائیست ورد آنها.
یَقْدُمُ قَوْمَهُ چون در دنیا مقدم بود بر کفر و ضلالت در آخرت هم باید مقدم باشد در عذاب و عقوبت و این اختصاص بفرعون
ندارد تمام ارباب ضلال و دعات باطله چنین است که آنها جلو میآیند و اتباع آنها در عقب آنها یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ الایۀ
اسري آیه 73 وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّۀً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ قصص آیه 41 ، متبوع هر قومی حق یا باطل مقدم است و اتباع آن در اثر او وارد
بهشت یا جهنم میشوند (حشر محبان علی با علی، حشر محبان عمر با عمر)، یَوْمَ الْقِیامَۀِ بمجرد اینکه زنده شوند و وارد صحراي
محشر شوند زیرا کفار و مشرکین و اهل ضلالت نه دیوانی بر آنها باز میکنند و نه میزانی نصب میکنند و نه حسابی میکنند بدون
حساب و کتاب.
فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ چنانچه او در دنیا آنها را اضلال کرد و آنها گمراه شدند در آخرت هم او وارد آتش میشود و آنها را وارد میکند
یعنی سبب ورود آنها اینست که حضرت رسالت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمودند
(المرء مع من احبّ)
و فرمودند
(من احبّ حجرا حشره اللَّه معه)
وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ آتشی که از غضب الهی افروخته شده که آسمانها و زمین طاقت او را ندارند با این بدنها چه میکند چنانچه
امیر المؤمنین علیه السّلام در مناجاتش در دعاء کمیل عرض میکند
(فکیف احتمالی لبلاء الاخرة و جلیل وقوع المکاره فیها و هو بلاء تطول مدته و یدوم بقائه و لا یخفف عن اهله لانّه لا یکون الّا عن
غضبک و انتقامک و سخطک و هذا ما لا تقوم له السموات و الارض الدعاء)
ص: 119
[سوره هود ( 11 ): آیه 99 ] .... ص : 119
( وَ أُتْبِعُوا فِی هذِهِ لَعْنَۀً وَ یَوْمَ الْقِیامَۀِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ ( 99
و تابع شدند قوم فرعون فرعون را هم در این دنیا لعنت الهی را و هم روز قیامت بد عطیهاي است که بآنها عطا میشود، لعنت دوري
از رحمت و مشمول عذاب الهی شدن است.
وَ أُتْبِعُوا فِی هذِهِ یعنی فی هذه الدنیا لعنۀ که چه بلائی بر آنها نازل شد فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ
الایۀ اعراف آیه 130 شرحش گذشت.
وَ یَوْمَ الْقِیامَۀِ عطف بهذه یعنی و اتبعوا فی یوم القیمۀ لعنۀ بهمین دخول در آتش بدون حساب بلکه عذاب عالم برزخ را هم دارند.
بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ روز اعانۀ و عطاء میگویی ارفده یعنی اعانه و اعطاه یعنی بد اعانت و عطائی است لعنت الهی و عذاب دنیوي و
اخروي.
[سوره هود ( 11 ): آیه 100 ] .... ص : 119
صفحه 77 از 220
( ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْقُري نَقُصُّهُ عَلَیْکَ مِنْها قائِمٌ وَ حَصِیدٌ ( 100
این قضایا از قوم نوح تا موسی از خبرهاي شهرستانهاي آنها است که پس از هلاکت اهل آنها بعضی از آن شهرستانها آثاري از آن
باقیست که عبرت دیگران باشد مثل مصر و بعضی خراب و ویران شده که هیچ اثري از آنها باقی نمانده.
ذلک اشاره بخبرهائیست که از قوم نوح و عاد و ثمود و اصحاب لوط و قوم شعیب و فرعونیان خداوند خبر داده.
مِنْ أَنْباءِ الْقُري من تبعیضیه است و تاب دو معنی دارد یکی آنکه این قراي آنها خبرهاي دیگر هم دارند که در قرآن در سایر سور
اشاره فرموده و اینها که خبر دادیم بعض آنها است، دیگر آنکه قراي دیگري هم هست که ظالمین أطیب البیان فی تفسیر القرآن،
ج 7، ص: 120
در آنها هلاك شدند و اینها که خبر دادیم بعضی از قراي است. انباء جمع نبأ است و نبأ بمعنی خبر دادن از قضایاي واقعۀ است، و
تعبیر بقري براي اینست که تمام اهل آنها هلاك شدند لکن خود قري بعض آنها بکلی مخروبه شد که هیچ اثري از آنها باقی نماند
مثل قراي قوم لوط که سرنگون شد یا مخروبه شد چنانچه میفرماید بعد از ذکر قوم نوح، عاد، ثمود، قوم ابراهیم، قوم لوط، اصحاب
مدین، تکذیب موسی فَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَۀٍ أَهْلَکْناها وَ هِیَ ظالِمَۀٌ فَهِیَ خاوِیَۀٌ عَلی عُرُوشِها الایۀ حج آیه 44 ، و بعض آنها آثار آنها باقی
ماند و پس از هلاکت اهلش بدست مؤمنین افتاد مثل منازل فرعونیان که میفرماید کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرِینَ دخان آیه 27 ، و
. نیز میفرماید فَأَخْرَجْناهُمْ مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ وَ کُنُوزٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ کَذلِکَ وَ أَوْرَثْناها بَنِی إِسْرائِیلَ شعراء آیه 57
نَقُصُّهُ عَلَیْکَ جهت تسلیت حضرت رسالت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم در مخالفت قومش و انذار قوم که شما هم عزیزتر از آنها
نیستید چنانچه میفرماید أَ کُفَّارُکُمْ خَیْرٌ مِنْ أُولئِکُمْ أَمْ لَکُمْ بَراءَةٌ فِی الزُّبُرِ قمر آیه 43 مِنْها قائِمٌ مثل منازل فرعونیان وَ حَصِیدٌ مثل قراء
قوم لوط.
[سوره هود ( 11 ): آیه 101 ] .... ص : 120
وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَ هُمْ فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ ما زادُوهُمْ غَیْرَ
( تَتْبِیبٍ ( 101
و ما ظلم نکردیم باین امم انبیاء که هلاك شدند و لکن خود آنها بنفوس خود ظلم کردند پس بینیاز نکرد آنها را خدایان آنها که
میپرستیدند غیر از خداي متعال از هیچ گونه عذابی موقعی که آمد امر پروردگار تو و زیاد نکردند بر آنها غیر از هلاکت و فناء و از
بین رفتن آنها. ص: 121
وَ ما ظَلَمْناهُمْ ظلم از قبایح عقلیه است و محال است از خداوند صادر شود و یکی از معانی عدل همین است که ظلم نمیکند و فعل
قبیح و لغو از او صادر نمیشود بر کافر و فاسق زائد بر استحقاق عذاب نمیکند و غیر مستحق را عذاب نمیفرماید وَ لکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ
با اینکه خداوند از راه لطف و رحمت بر آنها انبیاء فرستاد و حجت را بر آنها از هر جهت تمام کرد و راه رستگاري و نجات از
مهالک را بآنها نشان داد و آنها علاوه بر اینکه قبول نکردند در مقام اذیت و ظلم بانبیاء و گروندگان بآنها هر قدر توانستند کردند و
فسق و فجور و طغیان نمودند و مانع دیگران هم شدند و نگذاشتند آنها بشرف ایمان مشرف شوند.
فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ پس بینیاز نکرد آنها را از عذاب الهی آلِهَتُهُمُ بتهاي آنها و جلوگیري نکردند از عذاب.
الَّتِی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ خداوند عالم است که قدرت دارد بر دفع شرّ آنها از انبیاء و مؤمنین و اینکه دشمنان آنها را هلاك نماید
مِنْ شَیْءٍ هیچگونه نفعی و دفع ضرري این آلهه آنها براي آنها ندارند یک جمادي بیش نیستند.
لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ موقعی که مشیّت الهی تعلق گرفت بهلاکت آنها اصنام آنها که جاي خود دارند اگر جن و انس جمع شوند و
بخواهند مقابل مشیّت الهی عرض اندام کنند قدرت ندارند.
صفحه 78 از 220
وَ ما زادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبِیبٍ تتبیب هلاکت است یعنی آلهه آنها سبب شدند بر نزول عذاب الهی این هم باین معنی که پرستش اینها آلهه
خود را که شرك باشد سبب استحقاق آنها شد بر عذاب آنها هم در دنیا و هم در آخرت و الّا خود آلهه که یک جمادي بیش
نیست و منشأ هیچگونه اثري نیستند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 102 ] .... ص : 121
( وَ کَذلِکَ أَخْذُ رَبِّکَ إِذا أَخَذَ الْقُري وَ هِیَ ظالِمَۀٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ ( 102
و همین نحو میگیرد پروردگار تو زمانی که بگیرد اهل شهرستانها که ظلم ص: 122
کرده باشند محققا اخذ الهی بعذاب بسیار دردناك است و بسیار سخت است.
و کذلک یعنی همین نحوي که امم سابقه را بواسطه شرك و مخالفت انبیاء خود عذاب نازل کردیم این مشرکین و مخالفین تو را
هم معذب میکنیم.
أَخْذُ رَبِّکَ این نوع خدا گیر میشوند إِذا أَخَذَ الْقُري یعنی اهل القري از کفار و مشرکین که از قابلیت هدایت افتادند و قساوت آنها
را فرو گرفت وَ هِیَ ظالِمَۀٌ نفس قري ظالم نیست مراد اهل قري است و مراد از ظالمۀ همان ظلم بنفس است که ایمان نیاوردند و ظلم
بسایر کفار که صدّ عن سبیل اللَّه نمودند و ظلم بنبیّ اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و مؤمنین در اذیت و آزار.
إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ همین نحوي که خداوند ارحم الراحمین است فی موضع العفو و الرحمۀ اشد المعاقبین است فی موضع النکال و
النقمه) اخذ الهی بسیار دردناك و بسیار سخت است و بسیار عظیم است.
[سوره هود ( 11 ): آیه 103 ] .... ص : 122
( إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَۀً لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ ( 103
محققا در این قضایاي انبیاء سلف و امم ماضیه هر آینه آیت و دلیل و برهان است براي کسی که بترسد عذاب آخرت را که آخرت
روزیست که جمع میشوند از براي آن روز جمیع الناس مؤمن و کافر و آن روزي که در حق آنها شهود شهادت میدهند یا جمیع
ناس خصوصیات آن روز را مشاهده میکنند.
إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَۀً یعنی در این قصص انبیاء که تذکر دادیم، آیۀ و نشانه است براي امري و دلیل که دلالت میکند بآن امر و برهان
که واضح و مبین میکند آن امر را که مخالفت انبیاء چه عواقب وخیمه دارد در این عالم و عالم آخرت أطیب البیان فی تفسیر
القرآن، ج 7، ص: 123
ولی پی بردن باین دلیل و برهان و آیۀ و ترتیب اثر بر آن مخصوص است لِمَنْ خافَ عَذابَ الْآخِرَةِ که ایمان بمعاد داشته باشد و
لازمه آن ایمان بجمیع عقائد حقه و اجتناب از معاصی الهیه و اتیان باعمال صالحه است سپس خداوند توصیف آن روز را میکند.
ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ نفرمود یوم یجمع الناس بصیغه معلوم بلکه بصیغه مجهول اشاره به اینکه آنها باختیار خود اجتماع نمیکنند
بلکه آنها را خداوند جمع میفرماید خوب و بد هر که هست و هر چه هست.
وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ نوع مفسرین بمعنی اول تفسیر کردند یعنی تمام بلکه جنّ و انس و ملک آن روز را مشاهده میکنند، لکن لفظ
مجموع دلالت بر این معنی داشت که اگر تمام جمع شوند البته آن روز مشهود آنها خواهد بود، و اما بمعنی دوم که بنظر اظهر است
یعنی مشهود در حق آنها شهادت میدهند و یشهد علی ذلک تفسیر علی بن ابراهیم که گفت اي یشهد لهم و علیهم الانبیاء و الرسل
و ذکر انبیاء و رسل از باب مثل است و الّا شهود قیامت بسیار هستند اعضاء و جوارح، ملائکه، قرآن، شهور مثل شهر رمضان، زمین و
زمان و انبیاء و ائمه و مؤمنین و غیر اینها بر کلیه اعمال.
صفحه 79 از 220
[سوره هود ( 11 ): آیه 104 ] .... ص : 123
( وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ ( 104
و تأخیر نمیاندازیم روز قیامت را مگر آنکه مدّت معینی شمرده شده است که بوقت معیّن فی علم اللَّه آنی تأخیر و تقدیم ندارد وَ ما
. أَمْرُ السَّاعَۀِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ نحل آیه 79
وَ ما نُؤَخِّرُهُ از آن که مقدّر شده تأخیر نمیاندازیم إِلَّا لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ مدّت بقاء دنیا بمجرد فناء دنیا آخرت بر پا میشود که میفرماید وَ
نُفِخَ فِی الصُّورِ ص: 124
. فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِیهِ أُخْري فَإِذا هُمْ قِیامٌ یَنْظُرُونَ زمر آیه 68
[سوره هود ( 11 ): آیه 105 ] .... ص : 124
( یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ ( 105
روزي که میآید روز قیامت احدي قدرت بر تکلم ندارد مگر باذن و اجازه خداوند پس بعض از افراد جن و انس داراي شقاوت
هستند و بعضی سعادتمند.
یَوْمَ یَأْتِ همان ساعت که تمام خلق زنده میشوند و دستگاه قیامت بر پا میشود و اوضاع محشر مشاهده میشود تمام حیران و
سرگردان و مضطرب و پریشان حال یک طرف بهشت زینت کرده، عرش سایه انداخته منبر وسیله نصب شده، لواي حمد بر پا
حوض کوثر کنار آنجا انبیاء و اوصیاء و اولیاء مجتمع. نسیم بهشت میوزد و لواي حمد در حرکت و باد میزند بر سر آنها که همین
صحراي محشر است، و یک طرف در یسار محشر جهنم افروخته نعرهاش گوشها را کر کرده.
شعله او بالا میرود، خورشید یک نی بالاي سر آنها سیاه شده، زمین مثل کوره حداد میجوشد، کفار و مشرکین و اهل ضلالت
مجتمع مواقف قیامت بر پا که که حضرت صادق علیه السّلام فرمود
(انّ للقیمۀ خمسین موقفاً کل موقف مقام الف سنۀ ثمّ تلا قوله تعالی فی یوم کان مقداره خمسین الف سنۀ)
لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ تمام نفوس ساکت و صامت قدرت بر تکلم ندارند الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلی أَفْواهِهِمْ یس آیه 65 دهنها مهر میشود إِلَّا بِإِذْنِهِ
مگر کسانی که مأذون بر تکلم باشند پس از اذن بتکلم درآیند حتی اعضاء و جوارح یک جا میفرماید شَ هِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ
أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ ف ّ ص لت آیه 19 یک جا میفرماید وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ یس آیه 65 ، یک جا میفرماید فَکَیْفَ إِذا
ص: 125
جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّۀٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً
نساء آیه 45 ، الی غیر ذلک از آیات و اخبار.
فَمِنْهُمْ شَ قِیٌّ وَ سَعِیدٌ اهل محشر را دو قسمت فرموده یک قسمت سعداء و یک قسمت اشقیاء و مراد مکلفین هستند و الا اطفال و
مجانین و قاصرین از کفار خارج از این دو قسمت هستند، و سعادت و شقاوت ببرهان عقل و نصوص قرآنی و صریح اخبار و
ضرورت دین و مذهب دائر مدایر ایمان است اگر ایمان باشد و لو با گناه جن و انس باشد بالاخره سعادتمند میشود و اگر نباشد و
لو با عبادت جن و انس باشد در شقاوت است و از این جهت تعبیر به فمنهم فرموده که بعض آنها شقی و بعضی سعید، و منافات
ندارد که بعضی نه سعادت و نه شقاوت داشته باشند، و وجه تقدیم شقی بر سعید بواسطه کثرت اشقیاء و قلّۀ سعداء است بلکه یک
بهزار است.
[سوره هود ( 11 ): آیه 106 ] .... ص : 125
صفحه 80 از 220
( فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ ( 106
پس امّا کسانی که شقاوت را اختیار کردند پس جایگاه آنها در آتش است و از براي آنها در آتش فریاد و ناله و زاري است.
فَأَمَّا الَّذِینَ شَ قُوا اهل شقاوت بسیار هستند و درجات عذاب آنها هم مختلف است طبیعی و مشرك بجمیع اقسام شرك و کافر و
منافق و معاند و مخالف و فرق شیعه غیر اثنی عشري و منکر ضروري دین و ضروري مذهب و مبدع و ضال و مضل و هر چه
نزدیکتر باشد عذابش سخت است، مشرك از طبیعی، کافر از مشرك، منافق از کافر، معاند از منافق، مخالف از معاند، سایر فرق
شیعه از از مخالف، منکر ضروري دین از فرق شیعه، منکر ضروري مذهب از منکر ضروري دین، مبدع از منکر ضروري، ضال از
مبدع، مضل از ضال و سرّش با ص: 126
اینکه در ابتداء نظر عکس میآید چون نزدیکتر بحق است لکن چون حجت بر او تمامتر است عقوبتش شدیدتر است.
ففی النار جایگاه آنها آتش دوزخ است که از غضب الهی افروخته شده که هیزمش ابدان آنها است و سنگ کبریت وَقُودُهَا النَّاسُ وَ
الْحِجارَةُ بقره آیه 22 ، تحریم آیه 6 إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ انبیاء آیه 98 أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً
. جنّ آیه 51
لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَ هِیقٌ زفره در مجمع البحرین میگوید (الزفیر اول صوت الحمار و الشهیق آخر صوته لانّ الزفیر ادخال للنفس و
الشهیق اخراجه) یعنی مثل حمار صدا میکنند و فریاد میزنند پس از آن ناله میکنند و از صدا میافتند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 107 ] .... ص : 126
( خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ ( 107
همیشه در آتش هستند مادامی که آسمانها و زمین هست مگر آنچه بخواهد پروردگار تو محققا پروردگار تو میکند آنچه اراده کند
جلوگیر ندارد.
بعضی از حکماء و عرفاء که منکر خلود شدند تمسّک باین آیه و آیه بعد کردند که پس از طی سماوات و ارض دستگاه بهشت و
جهنم برچیده میشود و ماهیات بکلی معدوم و وجود صرف که ذات اقدس حق است باقی چنانچه مثنوي میگوید
(پس عدم گردم عدم چون ارقنون گویدم کنا الیه راجعون
و آیات مطلقه در باب خلود را تقیید میکنند باین آیه.
و اما جواب- آنکه اولا خلود از ضروریات دین است و منکر آن کافر است ص: 127
و ثانیا اگر مراد از دوام سماوات و ارض بقاء آنها است باین صورت همان ابتداء فناء دنیا و قیام قیامت از این صورت میافتد چنانچه
میفرماید یَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ انبیاء آیه 104 یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ ابراهیم آیه 49 ، پس باید
اصلا دستگاه بهشت و جهنمی نباشد که صریح آیات است حتی همین آیه، و اگر مراد زوال ماده آسمان و زمین است فهو اول
الکلام بلکه صریح آیات است که مواد اشیاء باقی است و لو صور آنها تغییر کند کما اینکه مفاد تبدیل و طی کطی السجل هم
همین است بلکه بهشت و جهنم هم در همین آسمانها و زمین است که در قرآن میفرماید عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی عِنْدَها جَنَّۀُ الْمَأْوي نجم
آیه 14 ، و گفتند جهنم تخوم زمین است.
و ثالثا این تعبیر کنایه از دوام است چنانچه متعارف در تمام السنه است و بسیار تعجب است از حکماء که در تقسیم قضایا قضیه
دائمیه را مثال میزنند به (السماء موجود دائما).
خالِدِینَ فِیها همیشه ابد الاباد معذب در آتش هستند ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ چنانچه آسمانها و زمین همیشه برقرار است و لو
تغییراتی در آنها بشود إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ کلمات مفسرین در این جمله بسیار مختلف است و همچنین در آیه بعد نظر به اینکه هر کس
صفحه 81 از 220
داخل بهشت شد مخلّد است و هر کس از اشقیاء داخل جهنم شد مخلد است این استثناء چه معنی دارد اقوال زیادي در توجیه این
دو جمله گفتهاند و تمام اجتهادي است مدرك خبري ندارد، و آنچه بنظر میرسد که میتوان از خود آیه استفاده نمود در هر دو مورد
و اللَّه العالم اینکه از براي خداوند در جهنم عذابهائیست که بمراتب از آتش سختتر است و در بهشت مثوباتی است که بمراتب از
نعم بهشتی بالاتر است و در اخبار اشاره باین دو قسم شده مثل خبري که میفرماید
(اذا اشتغل اهل الجنۀ بالجنۀ اشتغل اهل اللَّه باللّه)
و خبري ص: 128
که بعضی در جهنم معذب بعذاب میشوند که اهل النار یتاذون من عذابهم بنا بر این استثناء تمام که اشقیاء در آتش معذب هستند و
مخلّد دائما الّا آن اشقیایی که عذاب آنها اشدّ از نار است بقرینه جمله بعد إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ که قدرت دارد که فوق آتش هم
عذاب کند زیرا اگر فوق آتش عذابی نباشد قدرت محدود میشود.
و اینکه بعضی گفتند که بعض مؤمنین بواسطه کثرت معاصی داخل جهنم میشوند تا مدتی پس از آن نجات پیدا میکنند و ببهشت
میروند و بر طبقش هم خبري نقل میکنند و این استثناء راجع بآنها است، این تمام نیست زیرا مؤمن عاصی جزو اشقیاء نیست شقی
کسی را گویند که بدون ایمان از دنیا رود، و این استثناء راجع باشقیاء است اولا و ثانیا با استثناء در آیه بعد راجع بسعداء مناسبت
ندارد،
[سوره هود ( 11 ): آیه 108 ] .... ص : 128
( وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّۀِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ ( 108
و اما کسانی که سعادتمند شدند پس در بهشت همیشه مخلد هستند در آن مادامی که آسمانها و زمین است الا آنچه بخواهد
پروردگار تو عطائی است که قطع نمیشود.
وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا سؤال- چرا در آیه قبل بفعل معلوم فرمود فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا، و در این آیه بفعل مجهول سعدوا.
جواب- چون شقاوت بفعل عبد است و سوء اختیار ولی سعادت باعانت حق و توفیق او است.
فَفِی الْجَنَّۀِ خالِدِینَ فِیها ابد الاباد ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ بیانش ص: 129
بدو وجه گذشت إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ که خداوند مقام آنها را ببرد فوق جنّۀ و نعمتهاي او بقرینه جمله بعد عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ جذ بمعنی
قطع است عطاء الهی در حق آنها غیر متناهی است قطع شدن ندارد کسی که بهشت و حور العین از نور او خلق شده البته عطاي الهی
در حق او بالاتر از بهشت است چنانچه در حدیث خلقت انوار خمسه از حضرت رسالت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم است که از نور
او عرش آفریده شد و از نور علی ملائکه و از نور حسن لوح و قلم و از نور حسین بهشت و حور العین و ملائکه در ظلمت بودند از
نور فاطمه شمس و قمر و سایر انوار که فاطمه را ملائکه زهرا نامیدند حدیث منقول بمعنی است دیگر احتیاج بتأویلات نداریم و اللَّه
العالم بحقایق الامور هذا ما عندنا (هذا جنایتی و خیاره فیه اذ کل جان یده الی فیه)
[سوره هود ( 11 ): آیه 109 ] .... ص : 129
( فَلا تَکُ فِی مِرْیَۀٍ مِمَّا یَعْبُدُ هؤُلاءِ ما یَعْبُدُونَ إِلَّا کَما یَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوصٍ ( 109
پس نبوده باش در شک از آنچه از اصنام که این مشرکین آنها را عبادت میکنند عبادت نمیکنند مگر مثل آنچه پدرانشان عبادت
کردند پیش از آنها و بدرستی که ما ایفاء میکنیم نصیب آنها را از عذاب و چیزي از عذاب آنها کم نمیکنیم فَلا تَکُ فِی مِرْیَۀٍ انسان
موقعی که مشاهده میکند یک مرسوماتی در میان جامعه هست که هیچ گونه مدرکی ندارد مثل مرسوماتی که امروز در اعراس و
صفحه 82 از 220
زایشها و وفیات است شک میکند که منشأ اولی آن چه بوده، پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم مشاهده میکند که این اصنام که
یک جمادي بیش نیست و بدست خود مشرکین ساخته شده چه منشأي دارد که این اندازه مشرکین اهمیت بآنها میدهند تا آهن و
فلز و چوب بود اهمیتی نداشت موقعی که باین صورت درآمد این مقدار اهمیت پیدا کرد ص:
130
خداوند میفرماید منشأ آن فقط تقلید آباء چنانچه منشأ آباء آنها هم همین تقلید از آباء خود است نباید شک کنی در منشأ آن
کارهاي جاهلانه فقط نگاه بیکدیگر است یک زن مثلا یک روز بیک لباسی بیرون میآید دیگران تقلید او میکنند میگویند این فرم
امروز است یا یک جوان صورتش را یک نحوي میکند این مد میشود دیگران بآن نگاه میکنند.
مِمَّا یَعْبُدُ هؤُلاءِ اقسام بتها کوچک و بزرگ یک بت بزرگ راجع بتمام قبائل و هر قبیله یک بت مخصوص بآن قبیله و هر فرد یک
بت شخصی.
ما یَعْبُدُونَ منشئی ندارد إِلَّا کَما یَعْبُدُ آباؤُهُمْ مرسوم آبائی و اجدادي است من قبل که در موارد بسیار در قرآن خبر میدهد از قول
آنها در جواب انبیاء که این دین میراثی است از پدران ما.
وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِ یبَهُمْ بطور کامل بمقدار استحقاق آنها نصیب آنها را از عذاب بآنها میچشانیم غیر منقوص چیزي کم نمیکنیم بلی
فوق استحقاق خداوند عذاب نمیفرماید بمقتضی العدل و الحکمۀ.
[سوره هود ( 11 ): آیه 110 ] .... ص : 130
( وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ وَ لَوْ لا کَلِمَۀٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ ( 110
و هر آینه بتحقیق دادیم موسی را کتاب تورات را پس امّت او اختلاف کردند در آن و اگر نبود تقدیر پروردگار تو در موقعیت
عذاب آنها که در علم او سبقت گرفته هر آینه عذاب بر آنها نازل میشد و هلاك میشدند و از بین میرفتند و بدرستی که آنها هر
آینه در شک از آن عذاب و در ریب هستند.
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ همین نحوي که بر پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم قرآن نازل ص:
131
شد بر موسی هم الواح تورات در میقات پس از چهل شب عبادت که میفرماید وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَۀً وَ تَفْصِ یلًا
لِکُلِّ شَیْءٍ فَخُذْها بِقُوَّةٍ وَ أْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها الایۀ اعراف آیه 142 شرحش گذشت نازل فرمودیم.
فَاخْتُلِفَ فِیهِ تسلیت حضرت رسالت [ص که اگر قوم تو میگویند این قرآن افتراء و دروغ است قوم موسی هم تورات را چنان از بین
بردند در اطوار متوالیه و فعلا یک مزخرفات و کفریات در دست آنها بنام تورات هست بسیار پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم باید
شکرگزار باشد که قرآنش تا دامنه قیامت در حفظ پروردگار مصون و محفوظ است.
وَ لَوْ لا کَلِمَ ۀٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ که بمقتضاي حکمت و مصلحت معین شده و سبقت گرفته که عذاب آنها و فناء آنها در چه موقع و
چه وقت باشد لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ عملیات آنها استحقاق آن را دارد که خداوند آنی آنها را مهلت ندهد و تمام آنها را هلاك فرماید.
وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ مرجع ضمیر و انّهم ممکن است یهود باشد و مراد این باشد که آنها یقین بنبوت موسی و کتاب او
ندارند و شاك هستند آنهم بشک بیجا که ریب گویند، و ممکن است مطلق کفار و مشرکین باشد که در وعده ببهشت و سعادت و
وعید بعذاب و شقاوت شاك هستند آنهم شک بیجا که جاي شک نیست زیرا مسئله معاد و ثواب و عقاب از واضحات عقلیه است
که براهین عقلیه بر آن قائم است که ما در مجلد سوم کلم الطیب بیان کردهایم که اگر معاد نباشد اصلا دستگاه خلقت لعب و لغو و
عبث میشود دستگاه انبیاء و کتب و احکام بکلی برچیده میشود دستگاه ادیان حقه و باطله حتی دستگاه شرك بیهوده میگردد زیرا
صفحه 83 از 220
عبادت بت بطمع اینکه خدا هستند و ما را بسعادت میرسانند و ترك عبادت آنها باعث شقاوت و عذاب میشود و هر صاحب دینی
این دعوي را دارد.
ص: 132
[سوره هود ( 11 ): آیه 111 ] .... ص : 132
( وَ إِنَّ کُ  لا لَمَّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمالَهُمْ إِنَّهُ بِما یَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ( 111
و بدرستی که کل از سعداء و اشقیاء را هر آینه البته جزاء میدهد پروردگار تو جزاء تام و تمام اعمال آنها را و محققا خداوند بآنچه
عمل میکنند با خبر است وَ إِنَّ کُلا چون بیان حال دو فرقه در آیات قبل شد که شقی مخلد در عذاب است و سعید مخلد در بهشت و
ثواب است براي تأکید این موضوع چه نسبت باین امّت باشد و چه بامّت موسی بلکه جمیع امم از این دو قسم سعداء و اشقیاء سواي
قاصرین و مجانین و اطفال که عنوان سعید و شقی بر آنها صادق نیست خارج نیست بدون استثناء.
لَمَّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ جزاء عمل خود را بنحو اکمل و اتم خداوند میدهد ان خیرا فخیر و ان شرا فشر ربّک پروردگار تو که بشارت ده سعداء
را و انذار فرما اشقیاء را تا اینکه سعداء دست از سعادت نکشند و اشقیاء از شقاوت بیرون آیند آنها شوقا الی الثواب و اینها خوفا عن
العذاب و توهّم نشود که بر خداوند مخفی باشد ممکن است بر انبیاء و ملائکه حتی کتبه اعمال بسی مخفی شود ولی بر خدا محال
است در دعاء کمیل دارد
و کل سیئۀ امرت باثباتها الکرام الکاتبین الذین وکلتهم بحفظ ما یکون منی و جعلتهم شهودا علی مع جوارحی و کنت انت الرقیب
علی من ورائهم و الشاهد لما خفی عنهم و برحمتک اخفیته و بفضلک سترته.
أعمالهم جمع مضاف شامل کلیه اعمال میشود چه امور قلبیه از امور اعتقادیه و چه نفسیه اخلاقیه و چه جوارحیه افعالیه تمام داراي
اثر و مورد جزاء واقع میشود ثوابا و عقابا.
إِنَّهُ بِما یَعْمَلُونَ خَبِیرٌ خبیر علم بجزئیات خارجیه و مصادیق خارجیه است بخلاف علم که اعم است امور عقلیه و کلیه را هم شامل
میشود و این جمله رد بر ص: 133
بعض حکماء است که گفتند العیاذ خدا علم بجزئیات ندارد زیرا جزئیات داثر و زائل است، و جواب آنها اینست که دثور و زوال
جزئیات چه ارتباطی بعلم دارد خداوند ازلا میداند آنچه در ابد واقع میشود و ابدا میداند آنچه در ازل واقع شده علم الهی محدود
نیست غیر متناهی است عین ذات است و میان حکماء و متکلمین در علم باري اقوال زیادي است بالغ بر بیست و پنج قول که در
منظومه سبزواري اشاره میکند
(و قیل لا علم له بذاته و قیل لا یعلم معلولاته)
تا آخر اشعارش وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ انفال
. آیه 62 لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ الایۀ سبأ آیه 3
[سوره هود ( 11 ): آیه 112 ] .... ص : 133
( فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ( 112
پس استقامت داشته باش همان نحوي که امر شده بتو و کسانی که تائب شدند با تو و طغیان نکنید بدرستی که خداوند بیناست
بآنچه عمل میکنید.
فَاسْتَقِمْ استقامت در دین ثبات قدم است در جمیع دستورات دینی از عقائد حقه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه که اگر در یک امر
صفحه 84 از 220
دینی سستی شد یا بر خلاف آن رفتار شد از استقامت خارج میشود و معوج میشود بعین مثل خط مستقیم است که اگر در یک
قسمت آن و لو بسیار اندك باشد بطرف یمین یا یسار منحرف شود از استقامت خارج میشود و این امري است بسیار مشکل که دارد
خدمت حضرت رسالت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم عرض کردند (ما اسرع الشیب الیک) چه قدر زود پیر شدي فرمود
(شیّبتنی سورة هود لمکان فاستقم.
) کَما أُمِرْتَ مأموریت حضرت رسالت [ص فقط عمل شخصی از عبادت و عقیده و اخلاقی نبوده زیرا در عقائد و معارف احدي
بپایه او نرسید و نه از انبیاء ص: 134
و اولیاء و نه از ملائکه در اخلاق که خدا بفرماید إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ قلم آیه 4، در عبادت فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ زخرف آیه 81 ، بلکه
بضرورت دین اسلام حضرتش در جمیع کمالات علمی و عملی و اخلاقی افضل از کل انبیاء و ملائکه و غیر آنها بوده بلکه عمده
مأموریت حضرت ارشاد و هدایت و وعظ و تبلیغ آنهم بجمیع جنّ و انس تا قیام قیامت با این همه اختلاف در افراد چه در اعتقادات
و چه در صفات و چه در افعال البته انسان پیر میشود و مشکلتر از این وَ مَنْ تابَ مَعَکَ که مراد کسانی که بتو ایمان آوردند و از
شرك و کفر و اعمال قبیحه تائب شدند استقامت آنها بسیار مشکل است و البته حضرت غم آنها را هم داشت در خبر از حضرت
صادق علیه السّلام است که فرمود
(کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا
وَ لا تَطْغَوْا خطاب بمؤمنین است که طغیان و سرکشی نکنند که از حدّ استقامت خارج شوند و از صراط مستقیم بیرون روند که هر
چه دورتر شوند طغیان آنها بیشتر گردد إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ چیزي بر او مخفی و مستور نیست بینا بهر چیز هست.
[سوره هود ( 11 ): آیه 113 ] .... ص : 134
( وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ ( 113
و رکون و اعتماد نکنید بسوي کسانی که ظلم کردند پس تماس میکند شما را آتش و نیست از براي شما از غیر خدا از دوستانی
پس از آن یاري نمیشوید کسی شما را یاري نمیکند.
وَ لا تَرْکَنُوا گفتند رکون اندك میلی است إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا سه عنوان است: ظلم، اعانت بظلم، رکون بظالم و هر سه از گناهان
کبیره است که وعده آتش ص: 135
داده شده. صفوان جمال از شیعیان خاصّ حضرت موسی ابن جعفر [ع بوده هارون عباسی شترهاي او را کرایه کرد براي رفتن بحج
خدمت حضرت رسید حضرت فرمودند
(یا صفوان کل فعل منک جمیل الا اکراؤك هذا الرجل)
عرض کرد من کرایه ندادم برود ظلم کند بلکه براي حج بود حضرت فرمود آیا دوست داري زنده باشد تا برگردد و اجرت کرایه
شتران تو را بدهد عرض کرد بلی فرمودند نباید مؤمن راضی باشد ببقاء ظالم.
در حدیث است فرداي محشر منادي ندا میکند
(این الظلمۀ این اعوان الظلمۀ و اشباه الظلمۀ، فیضرب لهم سرادق من نار حتی یفرق من الحساب
راوي خدمت حضرت عرض میکند
(انی اخیط للسلطان هل کنت من اعوان الظلمۀ فقال [ع اما انت فمنهم و اما اعوان الظلمۀ من یبیعک الإبر و الخیوط)
حتی دارد
(لا تعنهم علی بناء مسجد)
صفحه 85 از 220
فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ آن آتش ظلم دامن گیر شما هم میشود وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ظلمۀ خود آنها باشد عذاب گرفتار هستند کجا
. بفکر شما باشند بلکه دشمن شما میشوند الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ زخرف آیه 67
ثُمَّ لا تُنْ َ ص رُونَ احدي نیست که شما را یاري کند لکن اگر قابلیت داشته باشید و با ایمان از دنیا روید و خداوند اجازه و اذن دهد
. شفعاء محشر شما را شفاعت کنند زیرا میفرماید ما مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ یونس آیه 3 وَ لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی انبیاء آیه 29
ص: 136
[سوره هود ( 11 ): آیه 114 ] .... ص : 136
( وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْري لِلذَّاکِرِینَ ( 114
و برپا بدار نماز را دو طرف روز و یک قسمت از شب محققا حسنات و اعمال حسنه از بین میبرد اعمال سیئه را این یادآوري است
براي کسانی که بیاد خدا هستند وَ أَقِمِ الصَّلاةَ اقامه نماز اتیان بنماز است بتمام شرائط و اجزاء و وادار کردن مکلفین باتیان آن که
تارك نماز نباشند و نگذارند نماز از میان مسلمین برداشته شود مثل زمان حاضر که اکثر جوانها ذکورا و اناثا تارك الصلاة هستند
طَرَفَیِ النَّهارِ اخبار در بیان دو طرف نهار مختلف است بعضی بصبح و عصر تعبیر فرموده، بعضی بصبح و مغرب، بعضی بصبح و ظهر
لکن مکرر گفتهایم که اخبار وارده در تفسیر آیات بیان مصادیق است و آنچه بنظر میآید و اللَّه العالم اینکه نهار اول ظهر است که
شمس در وسط السماء باشد و دو طرف آن یکی از طلوع فجر است که اول روز است شرعا تا زوال شمس و در این قسمت فقط
نماز صبح واجب است که در بین الطلوعین است و دیگر از بعد از زوال است تا مغرب که که نماز ظهر و عصر باشد که وقتش باقی
است تا مغرب و بنا بر این معنی وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ یک پاره از شب است که مغرب و عشاء باشد که وقتش باقی است تا نصف شب
بلکه وقت اضطراري او باقی است تا صبح و این منطبق میشود با آیه شریفه أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ
إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً اسري آیه 80 که دلوك شمس اول زوال است و غسق لیل نصفه شب که در این قسمت چهار نماز
واجب است و قرآن فجر مراد قرائت قرآن نیست بلکه معنی در آیه خواندن فجر است یعنی خواندن نماز فجر که مشهود ملائکه
شب و ملائکه روز است. ص: 137
إِنَّ الْحَسَ ناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ مراد مسئله احباط و تکفیر نیست زیرا مختص بایمان و کفر است که اگر کافر ایمان آورد تمام گناهان
زمان کفرش تکفیر میشود چنانچه فرمود
الاسلام یجب ما قبله
و اگر مؤمن کافر شد تمام عبادات زمان ایمانش حبط میشود، بلکه مراد اینست که حسنات یکی از مثوباتش آمرزش و عفو از
سیّئات او است چنانچه در اخبار مثل زدند این صلوات خمس را بنهر جاري که اگر کسی پنج مرتبه در شبانهروزي خود را در نهر
جاري بشوید چرکی در بدن او باقی نمیماند اینها هم چرکی معصیت را میشوید. و ممکن است مراد از ذهاب سیئات این باشد که
حسنات باعث توفیق ترك معاصی میشود چنانچه میفرماید إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ عنکبوت آیه 44 ، و این جمله اگر
چه در مورد صلوات است الا اینکه مورد مخصص نیست این جمله عموم دارد کلیه حسنات را شامل میشود چه از واجبات و چه از
مستحبات چه امور قلبیه باشد یا خلقیه یا عملیه.
ذلِکَ ذِکْري لِلذَّاکِرِینَ این بیان یادآوري است که فرمود وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْري تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ زاریات آیه 55 ، و مراد از ذاکرین همان
مؤمنین هستند که بیاد خدا باشند که این نوع آیات و مواعظ باعث یادآوري آنها و تنبه آنها میشود. و اما کسانی که غافل از خدا
هستند خردلی بآنها تأثیر نمیکند نظیر فرمایشات حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام است که با لشکر کربلا میفرمود و موعظه میکرد
آنها را.
صفحه 86 از 220
[سوره هود ( 11 ): آیه 115 ] .... ص : 137
( وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ( 115
و صبر کن پس محققا خداوند ضایع نمیفرماید اجر احسان کنندگان را.
و اصبر سه قسم صبر داریم یکی صبر بر مصائب و بلیات و اذیت و آزار قوم ص: 138
که در اخبار موجب ارتفاع سیصد درجه میشود.
دوم صبر بر مشاق عبادات که موجب ششصد درجه میشود و ظاهرا مراد از صبر در این آیه اینست بقرینه آیه قبل و بقرینه جمله بعد.
سوم صبر بر ترك معاصی که موجب نهصد درجه میشود بلکه در قرآن میفرماید إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ زمر آیه
.13
و صبر در هر مقامی مسمّی باسمی میشود و مولّد خلقی میگردد، صبر در معاصی تقوي، صبر بر تصرف در اموال محرمه ورع، صبر
در باب جهاد شجاعت صبر در باب زخارف دنیوي زهد، بلکه ایمان و عدل و عصمت و امثال اینها تمام مولد صبر هستند و لذا
فرمود
(الصبر من الایمان بمنزلۀ الرأس من الجسد فمن لا صبر له لا ایمان له)
و فرمود
(الصبر مفتاح الفرج).
صبر تلخ آمد و لیکن عاقبت میوه شیرین دهد پر منفعت
فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضِ یعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ فعل حسن فاعلش محسن است و اجر او عند اللَّه از بین نمیرود و فعل حسن فعلی است که داراي
مصلحت ملزمه یا مصلحت راجحه باشد و اگر داراي مفسده باشد و لو مفسده راجحه قبیح است و اگر خالی از مصلحت و مفسده
باشد یا مساوي لغو است چنانچه مکررا تذکر دادهایم
[سوره هود ( 11 ): آیه 116 ] .... ص : 138
فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّۀٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الْأَرْضِ إِلَّا قَلِیلًا مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِیهِ وَ
( کانُوا مُجْرِمِینَ ( 116
پس چرا و براي چه نبود از قرون سابقه که هلاك شدند مثل عاد و ثمود و غیر آنها صاحبان عقل و ایمان و فهم و ادراك که قوم
خود را نهی کنند و جلوگیري ص: 139
کنند از فساد در روي زمین تا عذاب بر آنها نازل نشود مگر عدّه قلیل مثل انبیاء و کسانی که ایمان آورده بودند بآنها از کسانی که
ما آنها را نجات دادیم و متابعت کردند کسانی که ظلم کردند آنچه را که در او خوش گذرانی میکردند از لذائذ دنیوي و بودند
گناه کار مرتکب اعمال قبیحه.
فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُ مْ خطاب باین امّت که اگر در میان امم سابقه اشخاصی بودند که امر بمعروف و نهی از منکر
میکردند ما عذاب نازل نمیکردیم، اشاره به اینکه اگر از میان شما هم آمرین بمعروف و ناهین از منکر برداشته شوند بر شما هم
عذاب نازل خواهد شد که در زمان حاضر هم این دور کن اعظم اسلامی اگر برداشته شود عذاب نازل میشود کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّۀٍ
أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ الایه آل عمران آیه 106 که اگر امر بمعروف و نهی از منکر نباشد امتیازي با
سایر امم ندارند همان معامله که بآنها شده با شما هم میشود.
صفحه 87 از 220
أُولُوا بَقِیَّۀٍ کسانی که در میان قوم باقی بودند و خبر از امم قبل داشتند و عقل و ادراك و فهم و شعور داشتند که سبب عذاب امم
قبل شرك و فسق و فساد بوده ولی بدبختانه همچه کسانی نبودند که یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الْأَرْضِ از ظلم و شرك و کفر و فسق و
فجور الّا قلیلا که فقط انبیاء و عدّه قلیلی که بآنها ایمان آورده بودند مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ که این عدّه قلیل هم از میان قوم بامر الهی
خارج شدند و عذاب نازل بر قوم دامنگیر آنها نشد، و توهّم اینکه این استثناء منقطع است فاسد است زیرا این عده قلیل از همان
قوم بودند که بلفظ منهم ذکر شده.
وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا شرك و ظلم بانبیاء و مؤمنین و ظلم بنفس خود و ظلم بیکدیگر ما أُتْرِفُوا فِیهِ آنچه را که فرو رفته بودند در او و
متابعت شهوات ص: 140
و هواي نفس و زخارف دنیوي و لذائذ نفسانی.
وَ کانُوا مُجْرِمِینَ و از هیچ گناه و معصیتی رو برگردان نبودند و این تنبیه بزرگی است براي اهل معصیت که موجب این نوع عذابها
میشوند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 117 ] .... ص : 140
( وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُري بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ ( 117
و هرگز پروردگار تو خدایی نیست که هلاك کند شهرستانهایی را از روي ظلم و حال آنکه اهل آن شهرستان مصلح باشند.
مسئلۀ- از اصول مذهب شیعه و معتزله از عامه مسئله عدل است و لکن اشاعره از عامّه و یهود و نصاري منکر عدل هستند و استدلال
کردند بر اینکه خدا قدرت بر هر چیزي دارد مثلا اگر اراده کند فرداي محشر پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و سایر انبیاء و اولیاء
را جهنم برد و فرعون و نمرود و شدّاد و سایر اشقیاء را بهشت برد میتواند و احدي حق اعتراض ندارد لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ
یُسْئَلُونَ انبیاء آیه 23 و جواب از این شبهه اینکه قدرت حق منافی با ترك فعل قبیح نیست فرق است بین نتوانستن و نکردن چنانچه
معصومین علیهم السلام محال است از آنها صدور معصیت نه اینکه قدرت ندارند و الّا فضیلتی نبود کسی نتواند معصیت کند و این
آیه هم منافی نیست زیرا عدم سؤال از فعل الهی دلیل نیست بر اینکه فاعل قبیح است و آیات شریفه سر تا سر قرآن ببانگ بلند
میفرماید إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ نساء آیه 44 وَ ما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ توبه آیه 71 وَ ما ظَلَمْناهُمْ هود آیه 103 الی غیر ذلک از آیات
و مکرر این موضوع را در موارد متعدده تذکر دادهایم لذا میفرماید وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُري بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ که اگر اهل
صلاح باشند هرگز خداوند عذاب نازل نمیکند و لو اهل صلاح کمتر باشند و اکثریت با اهل فساد باشد و از این آیه شریفه چند
نکته استفاده میشود: ص: 141
-1 اینکه اگر آمرین بمعروف و ناهین از منکر میان قوم باشند خداوند عذاب نمیفرستد.
-2 آنکه هر بلائی بانسان متوجه میشود در اثر معاصی است مثل معاصی مثل زهر است ممکن است قلیل آن و لو کسالت، و مرض
تولید کند لکن قابل معالجه هست که برگرداند و رفع اثر آن بشود، و اما کثیر آن قابل معالجه نیست و موجب هلاکت است،
معاصی هم قابل توبه است اما کثیر آن که موجب سیاهی قلب و قساوت شود دیگر قابل علاج نیست و موجب هلاکت میشود و
همچنین زخم کم او قابل جرّاحی هست و اما زیاد آن مورث تلف میشود و هکذا سایر مضرّات 3- مثلی که معروف است بین مردم
که میگویند آتش که آمد تر و خشک هر دو را میسوزاند تمام نیست تا تر را خشک نکند نمیسوزاند اگر یک نفر صالح میان قومی
که اهل فساد هستند باشد عذاب نازل نمیشود یا آن صالح را خارج میکند پس از آن عذاب نازل میفرماید یا آنهم فاسد میشود یَوْمَ
. لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً انفطار آیه 19
[سوره هود ( 11 ): آیه 118 ] .... ص : 141
صفحه 88 از 220
[سوره هود ( 11 ): آیه 118 ] .... ص : 141
( وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّۀً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ ( 118
و اگر مشیّت پروردگار تو تعلق گرفته بود هر آینه قرار میداد تمام افراد ناس را یک امّت و همیشه این افراد اختلاف بین آنها است و
مختلف هستند با یک دیگر.
وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لو امتناعیه است یعنی هرگز خدا همچه امري را نخواسته که یک امّت باشند و یک ملّت.
اشکال- که این آیه منافی است با آیه شریفه کانَ النَّاسُ أُمَّۀً واحِ دَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ بقره آیه 209 . أطیب البیان
فی تفسیر القرآن، ج 7، ص: 142
جواب- اینکه کلمه ناس در این دو آیه مختلف است، اما در آیه کان الناس افرادي که در اول خلقت که امّت آدم بودند و
بشریعتش تا زمان نوح [ع باقی بودند و انبیاء قبل از نوح بشریعت او دعوت میکردند مثل شیث و ادریس و اوصیاء او بودند و این
آیه تمام افراد ناس از اول خلقت تا قیامت را شامل میشود.
اشکال- قبلا گذشت که تمام انبیاء مبعوث بیک دین بودند و آن دین اسلام بود جواب- بلی یک دین بود لکن امتهاي مختلف
بودند و بعضی از خصوصیات بمقتضیات زمان تغییر میکرد ولی اصل محفوظ بود.
(لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّۀً واحِ دَةً) بجعل تکوینی بطریق الجاء و اجبار و لکن این منافی با تکلیف و استحقاق مثوبت و عقوبت بود که غرض
از اصل خلقت بوده و خلاصه مفاد اینکه اگر مردم باختیار و میل تمام متفقا قبول ایمان میکردند و اطاعت داشتند یک پیغمبر براي
آنها کافی بود.
(وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ) در هر زمانی چه اندازه اختلاف داشتند از اقسام شرك و کفر و عقائد فاسده و مذاهب مختلفه و طرق متشتته
لذا لازم شد بمقتضاي حکمت و مصلحت انبیاء بفرستد که در هر زمانی حجت بر خلق تمام شود و راه عذري بر احدي باقی نماند
نگاه کنید با این همه انبیاء و اوصیاء و معجزات و این همه علماء در هر عصر و زمانی مع ذلک چه اندازه اختلاف در جامعه بشریت
ایجاد شده همین امروز را مشاهده کنید و بطور قهقرا بروید تا زمان آدم ابو البشر علی نبیّنا و آله و علیه السّلام.
[سوره هود ( 11 ): آیه 119 ] .... ص : 142
( إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ کَلِمَۀُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّۀِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ ( 119
مگر کسانی که مورد ترحم پروردگار تو شدند از مؤمنین صالحین که آنها ص: 143
اختلاف ندارند و براي همین جهت خداوند آنها را خلق فرمود و تمام شد کلمه پروردگار تو هر آینه پر میکنم جهنم را از کفار جن
و انس بالتمام همه آنها را إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ استثناء از لا یزالون مختلفین است یعنی اینها چون معتقد بجمیع عقائد حقه هستند
اختلاف عقائدي ندارند و در اخبار بسیار تفسیر بشیعه اثنی عشري شده آنهم مشروط به اینکه بدعتی در دین نگذارند، منکر
ضروریات دینی و مذهبی نباشند، اهانت بمقدّسات دین نکنند، اعمالی که موجب کفر و ضلالت است مرتکب نشوند.
ان قلت- اینهمه اختلاف در میان علماء اعلام در مسائل فقهیه را چه میگویید قلت- عقیده شیعه و مذهب آنها مخطّئه هستند در
احکام واقعیه و اموري که از راه قطع و یقین بدست آورده مثل نص قرآن و خبر متواتر و محفوف بقرائن قطعیه و ضرورت دینیه و
مذهبیه و دلالت ادله عقلیه و اجماع قطعی ابدا اختلاف نیست بلی موقعی که دست از این امور قطعیه کوتاه شد بادله قطعیه ظنون
اجتهادیه حجۀ ظاهریه است در احکام فرعیه و این استثناء در امور اعتقادیه است.
وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ اصل غرض از خلقت همین وحدت دین است و اطاعت و بندگی وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ذاریات آیه
.56
صفحه 89 از 220
وَ تَمَّتْ کَلِمَ ۀُ رَبِّکَ چیزي فروگذار نکرد از بیان عقائد و اخلاق و ارسال رسل و انزال کتب و اقامه حجت که راه عذر از هر جهت
. بر بندهگان بسته شده قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّۀُ الْبالِغَۀُ انعام آیه 15
لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّۀِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ از کفار و مشرکین و ارباب ضلالات بحدي که میفرماید یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ
. هَلْ مِنْ مَزِیدٍ ق آیه 29
ص: 144
[سوره هود ( 11 ): آیه 120 ] .... ص : 144
( وَ کُ  لا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَ جاءَكَ فِی هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَۀٌ وَ ذِکْري لِلْمُؤْمِنِینَ ( 120
و تمام قصص مذکوره در آیات شریفه را ما بیان کردیم براي تو از خبرهاي پیغمبران اموري را که باعث ثبات قلب شما گردد و
آمد تو را در این قصص حق و صدق و موعظه و یادآوري از براي مؤمنین.
و کلّا مضاف الیه محذوف است یعنی کل قصص ذکر شده نَقُصُّ عَلَیْکَ ذکر کردیم براي تو مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ قصّه نوح، هود، صالح،
ابراهیم، لوط شعیب، موسی علیهم السلام چه اندازه اذیت دیدند از قوم خود و خداوند آنها را نجات داد و قوم آنها را هلاك
فرمود.
(ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ) که آنچه اذیت از قوم خود میبینی و ظلم میکشی قلبت آرام باشد که خداوند تو را هم نصرت میفرماید و
نجات میبخشد و هم دشمنان تو را هلاك میکند و باشد عذاب میاندازد.
(و جاءك فی هذه الحق) آنچه گفتیم تمام حق و صدق بود وَ مَنْ أَصْ دَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِیثاً نساء آیه 89 وَ مَنْ أَصْ دَقُ مِنَ اللَّهِ قِیلًا نساء
. آیه 121
اشکال- این جمله فقط اثبات میکند که در این قصص صدق و حق است و حال آنکه جمیع فرمایشات الهی و جمیع قرآن حق و
صدق است.
جواب- آنکه اثبات شیئی نفی ما عدا را نمیکند در وصف قرآن میفرماید وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ
نَذِیراً اسري آیه 106 (و موعظۀ) وعظ انذار است از معاصی و قبایح و بیان مضرات آن و عقوبات آن دنیوي و اخروي و اعظم همه
، آنها شرك و کفر است اگر مستمع متعظ بشود و دست بردارد نجات یابد و الا بهلاکت میافتد. أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 7
ص: 145
وَ ذِکْري لِلْمُؤْمِنِینَ تذکر نسبت بتمام افراد مکلفین است لکن مؤمنین منتفع میشوند از این جهت بلام ذکر فرموده للمؤمنین یعنی بنفع
مؤمنین است چنانچه میفرماید وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْري تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ ذاریات آیه 55 چون گفتند (الانسان مساوق للسهو و النسیان) بلکه
غفلت بسیار دامنگیر است از این جهت لازم است دائما او را متذکر کنند که خدا و دین و معاد و بهشت و جهنم و مثوبات و
عقوبات و وظائف و دستورات و تکالیف خود را فراموش نکند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 121 ] .... ص : 145
( وَ قُلْ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنَّا عامِلُونَ ( 121
و بفرما باین کفار و مشرکین که قبول ایمان نمیکنند و هدایت نمیشوند که باندازه قدرت و مکنت و توانایی خود هر چه میخواهید
از فسق و ظلم و جور بکنید ما هم بر طبق دستور الهی عمل میکنیم تا نتیجه اعمال خود را مشاهده کنیم و قل پس از بیان قصص
انبیاء و موعظه و تذکر بمؤمنین مع ذلک این کفار و مشرکین قبول نکردند و نپذیرفتند و از قابلیت هدایت افتادند.
صفحه 90 از 220
لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ و هرگز ایمان نمیآورند مثل اقوام انبیاء سلف که هر چه معجزه دیدند و هر چه موعظه شنیدند قساوت قلب و سیاهی
دل مانع از قبول ایمان شده بود.
اعْمَلُوا امر تعجزیست چنانچه کسانی که شما بآنها هر چه بگویی اثر نمیکند خداوند آنها را رها کرده هر غلطی که میخواهید بکنید
بالاخره نتیجه آن را خواهید دید و بجزاي خود خواهید رسید.
عَلی مَکانَتِکُمْ یعنی بقدر توانایی و تمکّن خود هر چه بیشتر عقوبتش زیادتر میشود و عذابش سختتر إِنَّا عامِلُونَ ما هم بوسیله
رسالت خود عمل میکنیم و کوتاهی در امر رسالت نمیکنیم و نتیجه خود را میگیریم.
ص: 146
[سوره هود ( 11 ): آیه 122 ] .... ص : 146
( وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ( 122
و انتظار داشته باشید ما هم انتظار داریم.
وَ انْتَظِرُوا انتظار از ماده نظر است بمعنی رؤیت و دیدن چه بچشم ظاهري جسمانی و چه بچشم باطنی قلبی روحانی غایۀ الامر اگر آن
امر مرئی فعلیت داشته باشد تعبیر بنظر میکنند مثل قوله تعالی فَانْظُرْ إِلی آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ کَیْفَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها روم آیه 49 ، و
اگر مدّت داشته باشد تعبیر بانتظار میکنند مثل مقام که وعده الهی که بچه سرعتی عملی شد و وقوع یافت که این کفار و مشرکین
مخذول و منکوب شدند و مسلمین بر آنها غالب و مسلط شدند و آنها بهلاکت افتادند لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ وَ لَنُسْکِنَنَّکُمُ الْأَرْضَ مِنْ
. بَعْدِهِمْ ذلِکَ لِمَنْ خافَ مَقامِی وَ خافَ وَعِیدِ ابراهیم آیه 16 و 17
إِنَّا مُنْتَظِرُونَ که نصرت الهی برسد و فتح و فیروزي نصیب ما مسلمین شود إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ.
[سوره هود ( 11 ): آیه 123 ] .... ص : 146
( وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ( 123
و مختص بخداست آنچه غیب است در آسمانها و زمین یعنی علم غیب که چه واقع میشود در آسمانها و زمین مختص بذات مقدس
او است و بسوي او است بازگشت تمام امور کل آنها پس عبادت کن او را و توکل کن بر او و نیست پروردگار تو غافل از آنچه
عمل میکنید وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مسئله علم غیب مکرر تذکر دادهایم که از اعتراضات عامّه بر شیعه همین است که
نصوص قرآنی صراحت دارد که علم غیب ص: 147
مختص بخدا است و شیعه در حقّ نبیّ و ائمه قائلند.
و جواب اینکه شیعه قائل است به اینکه علم غیب مختص بخدا است و نبیّ و امام آنچه میدانند بوحی الهی است که او بآنها خبر داده
. و این مطابق صریح قرآن است میفرماید عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ جن آیه 26 و 27
وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ مرجع تمام جن و انس و تمام افعال و اعمال آنها در روز قیامت بسوي او است در پیشگاه احدیت و مورد
سؤال و حساب میشود ان خیرا فخیر و ان شرا فشر إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ نه بمعنی آنکه عرفاء و صوفیه گفتند که ملحق بذات باري
شوند بلکه رجوع بحکم الهی و ثواب و عقاب او فَاعْبُدْهُ وظیفه عبد عبودیت است که مقصد اصلی خلقت است ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ
الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ ذاریات آیه 56 وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ مقام توکل از شئونات توحید افعالی است کسی که معتقد باشد که تمام امور تحت
مشیّت الهی است نه خود و نه دیگران و نه اسباب ظاهریه کاریست تا مشیّت او تعلق نگیرد، تسلیم میشود و واگذار میکند باو و
اعتماد باو پیدا میکند و اینست معنی توکل وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ غفلت از عوارض است و خداوند محل حوادث نیست و
صفحه 91 از 220
. علم او عین ذات است و غیر متناهی وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ الایۀ یونس آیه 61
تمّت بحمد اللَّه و المنّۀ سورة هود و یتلوه انشاء اللَّه تعالی بحوله و قوته سورة یوسف و ما یتلوها الی سورة الناس و صلی اللَّه علی
محمّد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم اجمعین الی یوم الدین و انا العبد الذلیل المحتاج الی رحمۀ اللَّه و غفرانه المسمی بالسید
عبد الحسین المدعو بالطیب
ص: 148
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم الحمد للَّه الواحد الاحد و الصلاة و السلام علی رسوله الماجد الممجد المسمی بسمه الشریف احمد [ص و
علی آله الطاهرین الامجد و اللعن علی اعدائه و اعدائهم الی الابد
تفسیر سورة یوسف (ع) .... ص :